سریال و تلویزیوننقد و یادداشتهمه مطالب

« زخم کاری» و شعارهای اخلاقی

سایت تحلیلی خبری فیلمروز: به مناسبت پخش سریال « زخم کاری» به کارگردانی محمد حسین مهدویان از شبکه نمایش خانگی، روزنامه اعتماد مطلبی را به قلم یاشار گروسیان در نقد این سریال به چاپ رسانده است که گزیده‌ای از آن را با هم مررور می‌کنیم

آنچه خطرناک است و باید از آن حرف زد، شعار ریاکارانه‌ای است که زخم کاری در نکوهش ثروت و خشونت سر می‌دهد. ظاهرا سنگ بنای سریال نشان دادن آینه عبرتی از ثروت‌طلبی و قدرت‌طلبی است که زیر سایه فساد و خشونت به نابودی می‌انجامد. سنگ بنای سریال نیز برای چنین روایتی، ساختاری دو تکه از روایت صعود تا سقوط فیگوری به نام مالک است. اشکال اما اینجاست که سریال در تکه اول، آنقدر در تصویرسازی از قدرت و ثروت مالک شیک و جذاب عمل می‌کند که       خشونت و فساد او را به حاشیه می‌برد و در تکه دوم به جای رویارویی مالک با عقوبت اعمالش، آنقدر به او باج می‌دهد که تمام گناهانش تطهیر می‌شود

این مساله از همان قسمت اول و موضوع معامله با نروژی‌ها آغاز می‌شود. چه به هنگام جوش دادن معالمه بر سر میز صبحانه که مالک فردی کاریزماتیک نشان داده می‌شود، چه به هنگام خروج او از هتل که مانند یک گادفادر عینک آفتابی‌اش را به چشم می‌زند یا حتی هنگامی که پس از نقد اجناس دوبی، سیگار به دست، پیروزمندانه روی صخره‌ها قدم می‌زند. در تمامی این لحظات نیز برای تحمیل هر چه بیشتر بار دراماتیک، یا تصویر اسلوموشن می‌شود یا موسیقی رقیقِ اکشن سریال پخش می‌شود. در نیمه اول سریال، همه ‌چیز – خصوصا دوربین – به نفع و در خدمت ترسیم ابهت فیگور مالک است. آنچه این فیگور را برای مخاطب دلفریب‌تر می‌کند، نه بازی جواد عزتی در نقش مالک، بلکه جایگزینی او در فقدان شخصیت‌پردازی مالک است. مخاطب هیچ تصوری از فکر تا اجرای نقشه‌های مالک ندارد، اینکه حساب و کتاب نقشه‌های مالک چیست؟ محدوده قدرت و ضعفش چیست؟ چطور یک روز کریم را برای قتل نجفی اجیر می‌کند، فردایش از همان کریم برای اخاذی از اخوان استفاده می‌کند؟ آیا این مالک باهوش (کدام هوش؟!) نمی‌توانست پیش‌بینی کند که روزی خود کریم هم برای او دردسر می‌شود؟ یا مثلا قتل بی‌دلیل سودابه نقشه خود مالک است یا حاصل تطمیع سمیرا؟ و اگر هست یا نیست، چرا در سریال نمی‌بینیم؟ بالاخره مالک خود فاسد و جنایتکار است؟ یا قربانی تحریک زنانی که جز خنده، عشوه و نهایتا فریادهای هیستریک چیز بیشتری از آنها نمی‌بینیم؟

« زخم کاری» و شعارهای اخلاقی
رعنا آزادی‌ور در صحنه‌ای از سریال زخم کاری به کارگردانی محمد حسین مهدویان

مخاطب چون برای چنین حفره‌ها و ضدونقیضی‌های شخصیت پاسخی نمی‌یابد، به ناچار، معصومیت جواد عزتی بازیگر را جایگزین آنها می‌کند. در واقع مخاطب با مالک زخم کاری طرف نیست، بلکه با جواد عزتی در نقش یک گادفادر شرور طرف است که دلبسته اطوارها و ژست‌های او می‌شود. بنابراین وایرال شدن سکانس جواد عزتی در پایان قسمت سوم یا قربان‌صدقه‌های شبکه‌های اجتماعی در وصف سیگار کشیدن او چندان جای تعجبی ندارد. آنچه مایه تعجب است، حفره‌های فیلمنامه و دوربینی است که تصویری عاری از گناه و کاملا شیک از مالک جواد عزتی می‎‌سازند و چنین می‌شود که مخاطب در نیمه اول سریال، مالک را به عنوان قهرمان بازشناسی می‌کند.

طبیعی است که با چنین پیش‌زمینه‌ای از مالک، مخاطب تاب رویارویی با عاقبت کارهای او را ندارد. خصوصا که سریال در نیمه دوم آنقدر به مالک باج می‌دهد تا تصویر او به یک قربانی کاملا بی‌گناه تبدیل شود. اولا، سقوط قدرت و ثروت مالک در نیمه دوم کاملا تحمیلی و از سر حقنه پیام اخلاقی سریال است. وگرنه کسی که ششدانگ حواسش به معاملات کیش تا دوبی و ایران تا اوکراین است، با سوختن انبار لاستیکی که نه مقیاسش مشخص است و نه شعله‌هایش در لانگ تصویر باورپذیر است، یک‌باره زمین‌گیر نمی‌شود یا کسی که خود با نفوذ پلیس برای ناصر پاپوش می‌دوزد، از ورودش به کشور بی‌خبر نمی‌ماند. دوما، آنجایی که مالک باید تبعات کارهایش را بپردازد، دوربین آه و اشک او را به مخاطب نشان می‌دهد. چه در ماجرای دوبی و جاسازی مواد در کیف میثم (که بی‌حاصل رها می‌شود)، چه زمانی که پس از آن میثم مالک را – کاملا بی‌دلیل – پس می‌زند و چه حتی در مواجهه با مرگ مغزی هانیه، مکس دوربین روی چهره نزار و خشکیده مالک و بغض فروخورده او در کلامش، تماما در پی ساختن تصویری سمپاتیک از او عمل می‌کند، گویی مالک در تمام این مدت قربانی بی‌گناهِ سلسله حوادثی بوده که بیرون از متن قصه به او تحمیل شده و نه رویارویی با عقوبت گناهانی که خود درون قصه مرتکب شده بود.

« زخم کاری» و شعارهای اخلاقی
هانیه توسلی و جواد عزتی در سریال زخم کاری

حال باید از خود پرسید، سریالی که در نیمه اولش از گادفادر شرورش قهرمان‌سازی می‌کند و در نیمه دوم، تمامی بار گناهانش را زیر سایه آه و ناله تطهیر می‌کند، چطور می‌تواند مایه عبرت طمع، خشونت، ثروت‌طلبی و شرارت باشد؟ حیرت‌انگیز است که سریال حتی در واپسین لحظاتش هم از تحمیل شعار اخلاقی‌اش ناتوان است. سریال در حالی با شعری از سعدی در نکوهش طمع تمام می‌شود که شخصیت طماعش چند دقیقه پیش در کمال معصومیت چاقو خورده و صدای خر‌خر بالا آوردن خون از دهانش، بیش از آنکه مخاطب را نسبت به سوژه دفع کند، حس ترحم و دلسوزی را در او برمی‌انگیزد!

ساده‌لوحانه است اگر تصور کنیم نمایش چهارده قسمت در ستایش ثروت و خشونت و حواله کردن قسمت پایانی در نکوهش اینها، تنها محصول نابلدی‌های جناب کارگردان باشد. واقعیت این است که «خشونت» برای کارگردان «جذاب» است و سقفِ درک او از ثروت، ویلاسازی در شمال و پورشه‌سواری در کیش است. خطر اصلی زخم کاری نه فقط در ظاهر سرمایه‌زده‌اش، بلکه در سوژه‌ای که از خشونت و ثروت در ذهن مخاطب خلق می‌کند قابل نقد است؛ سوژه‌ای از یک پدرخوانده که هم قدرت رانتی را می‌خواهد و هم ثروت فاسد را، اما چون موجه و سمپاتیک تصویر می‌شود، تمام گناهان و جنایاتش قابل تطهیر و چشم‌پوشی است. چقدر خطرناک که چنین تصویری از مالک، مطلوب همه مالکان سرمایه و خشونت امروز ایران است.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا