نگاهی به فیلمهای « مادر برفی» و « کرگدن»، اکران شده در جشنواره فیلم کوتاه تهران
سایت تحلیلی خبری فیلمروز/ کمال پورکاوه: سی و ششمین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه تهران، به روزهای پایانی برگزاری خود میرسد.همکارمان کمال پورکاوه نگاهی کوتاه به دو فیلم داستانی بخش مسابقه داشته است:
درباره فیلم کوتاه « مادر برفی» به کارگردانی مرجان خسروی از شهرکرد / مدت زمان فیلم : ۱۵ دقیقه
تصاویر چشمنواز از یک روستای دور افتاده که حجم زیاد بارش برف، امکان ارتباط و دسترسی به امکانات شهری را در نیمی از سال از ساکنان روستا سلب میکند، در کنار ایده جذاب و درگیر کنندهای که روستاییان خرافی منطقه را از باردار شدن و زایمان در نیمه دوم سال منع میکند، دستمایه خوبی برای ساخت اثری مستند و کند و کاو در فضا و شرایط زیستی مردم آن منطقه فراهم میآورد که با اصرار فیلمساز برای ارائه روایتی داستانی از این موقعیت، بسیاری از جذابیتهای ذاتی خود را از دست داده است.نمای اولیه فیلم که پدری نوجوان را در مقابل دستمالهای اویزان از شاخه تک درختی بلند به نمایش میگذارد،زمینه تصویری خوبی را برای بیان تقابل میان اراده فردی و تقدیر و خرافه فراهم آورده که با تلاش نا امیدانهاش برای درخواست هلی کوپتر آمبولانس ادامه مییابد.
اما فیلساز در میانه راه و با منحرف شدن از ایده ابتدایی تقابل اراده و تقدیر، کاراکتر اصلی خود را وادار به دزدی شیشه دعا کرده تا با رساندن آن به همسر باردارش مانع مرگ و دفن او در میان برفها شود.پایان غیر قابل انتظار و تحمیلی کارگردان هم که خارج از چهارچوبهای دراماتیک موجود در اثر اتفاق میافتد، دوباره ” سندروم پایان بندی” در سینمای کوتاه را به ما یادآور میشود.

درباره فیلم کوتاه « کرگدن» به کارگردانی آرمین محمدپور از سنندج/ مدت زمان فیلم : ۲۰ دقیقه
« کرگدن» نمونه مثال زدنی و کاملی از فیلمهایی است که در مدت زمان کوتاه خود هم، بلند و طولانی به نظر میسند.تصاویر بدون ظرافت فیلمساز از زندگی زن سالخوردهای که مجبور از پرستاری همسر بیمارش بوده و با ورود ناشیانه یک دزد به کاری دست میزند که شاید کمتر کسی انتظار آن را از زنی با آن سن و سال دارد، در سایه شتابزدگی نویسنده و کارگردان، بی هیچ تعلیقی به اثری کسالتبار و کلیشهای تبدیل شده که ریتم کند اثر و تکیه فیلمساز به جزییاتی چون نمایش تاریکی جاده و تلاش زن برای دفن کردن مرد هم نمیتواند آن را نجات دهد.
پرهیز فیلمساز از نزدیک شدن به کاراکتر اصلی اثر، در کنار فضاسازی ناموفق او بعد از اجرای “ایده محرک” ،باعث شده که بیماری همسر زن و گربه علیلی که به هنگام غذا خوردن همسفره پیرمرد میشود هم نتواند ارجاعات فرامتنی مورد نظر فیلمساز را به مخاطب ارائه نماید.پایانبندی دم دستی کارگردان هم بیشتر از هر چیز بی حوصلگی فیلمساز را برای جمع بندی حوادث اتفاق افتاده به نمایش میگذارد تا بعد از بیست دقیقه نمایش تصاویر الکن و بی ظرافت، تماشاگر را به ضیافت دلپذیر تماشای تیتراژ پایانی دعوت نماید.
نوشته: کمال پورکاوه