همراه با فیلمسازان فیلم کوتاه : مریم سرجه پیما کارگردان فیلم ” شهر زیبا “

 

 

مریم سرجه پیما ، لیسانس فیزیک و دانش آموخته مدرسه فیلمنامه نویسی ناصر تقوایی و کارگاه فیلمسازی شهرام مکری / کارگردان فیلم کوتاه ” شهر زیبا ” به مدت زمان ۱۶ دقیقه که در جشنواره منطقه ای فیلم کوتاه کاشان به نمایش درآمد

مشخصات فیلم :

نویسنده: مریم سرجه پیما (اقتباسی از فیلم شهر زیبا ساخته اصغر فرهادی)
تصویربردار: ﻧﻮﯾﺪ ﭘﻮﺭﺣﻘﻴﻘﯽ
تدوینگر: ﮐﺴﺮی ﮐﻤﺎﺋﯽ
صدابردار / صداگذار: ﻋﻠﯽ ﮔﺮﮔﻴﻦ وﮐﺴﺮی ﮐﻤﺎﺋﯽ
بازیگران : ایران مسعودی – سام اختیاری
خلاصه داستان:
ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﯽ ﺁﺯﺍﺩ ﺍﺯ ﻓﻴﻠﻢ ﺷﻬﺮ ﺯﯾﺒﺎ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﺻﻐﺮ ﻓﺮﻫﺎﺩی

گفتگویی با کارگردان :

فیلمروز : چیزی که در مورد خیلی از فیلمسازان فیلم کوتاه جالبه اینه که همواره یه لحظه طلایی برای کشیده شدن اونها به سمت فیلمسازی وجود داشته ، این قضیه برای شما چطور اتفاق افتاد و سینما از کجا برای مریم سرجه پیما جدی شد ؟

*مریم سرجه پیما:من از دوران دبیرستان بود که به سینما علاقمند شدم . مرتب مجله و کتاب سینمایی می خریدم  اما خانواده ام به دلایل مذهبی مخالف حضور من در سینما بودند و حتی موقع انتخاب رشته دانشگاه ، مادرم با مشاور تحصیلی من دست به یکی کرده بودند تا من را از سینما دور کنند . یادم میاد که مشاور مرتب به من میگفت : دوست داری بازیگر بشی؟ میدونی بازیگر باید نقش زن حامله را جلوی چهل تا مرد دیگه بازی کنه ؟ میدونی عکست می افته دست این و اون ؟ اما من فقط در جواب میگفتم من میخوام کارگردان بشم

فیلمروز : بالاخره شما پیروز شدین یا مشاور ؟

 

*در آخر زور اونها بیشتر بود و من مجبور  به خواندن رشته فیزیک در دانشگاه شدم . اما بعد از فارغ التحصیلی  احساس کردم فیزیک اگر جوشش لازم را به من میدهد ، انگیزه ای برای کوشش لازم را در من شکل نمیدهد  و من چون از سال ۸۰  کلاس داستان نویسی و شعر می رفتم  ، تصمیم گرفتم کارگاه فیلمنامه نویسی ناصر تقوایی که در موسسه کارنامه برگزار میشد را ثبت نام کنم  که چیزهای خیلی خوبی از ایشون یاد گرفتم . بعد از اون به کارگاه های فیلمسازی شهرام مکری رفتم و سال ۹۵ اولین فیلم کوتاه خودمو به اسم گرانژ ساختم .

فیلمروز : چطور شد که شهر زیبا را ساختی ؟

*توی کارگاه پیشرفته شهرام مکری یک تمرینی بود که ما باید یک سکانس از یک فیلم را بازسازی میکردیم و من چون تازه شهر زیبا  اصغر فرهادی را دیده بودم تصمیم گرفتم اون سکانس گفتگو در کبابی را به نوعی بازسازی کنم چون به نظرم اون سکانس خودش یه کلاس کامل فیلمنامه نویسی بود . اما من تصمیم گرفتم جدای از تمرین کلاسی ، یک فیلم مستقل با نگاهی به فیلم اصغر فرهادی بسازم

 

فیلمروز : چرا تصمیم گرفتی تمام فیلم را در مینی بوس اجرا کنی؟

 

*فکر کردم برای فرم دادن به قصه ، این اجرا خیلی میتونه خوب باشه و اصرار داشتم که همه چیز توی مینی بوس اتفاق بیفته . حتی آنجایی که دختر و پسر از مینی بوس بیرون می روند ، دوربین داخل ماشین میماند . انگار که مینی بوس حکم وسیله ای را داره که مسیر زندگی دختر و پسر فیلم را شکل میده .چون میخواستیم تحول آرام رابطه دختر و پسر را که از بهانه گرفتن رضایت از شاکیان شروع میشه و به عشق و علاقه میرسه را توی این مسیر و طی چند روز نشون بدم

 

یادداشتی درباره فیلم ” شهر زیبا ” :

 

شهر زیبا از معدود فیلم های به نمایش درآمده در جشنواره فیلم کوتاه کاشان است که بر سوژه و کاراکترهای خود متمرکز بوده و با دوری جستن از حرف های بی ربط و پراکنده گویی  ، رابطه میان دختر و پسر را از دل دغدغه بوجود آمده پایه ریزی و رشد میدهد  .ایده اجرا در مینی بوس همراه با کپشن هایی که گذشت زمان را به مخاطب یادآور میشود ، به خوبی مسیر زندگی آن دو و تحولات روزانه صورت گرفته در رابطه را به مخاطب القا میکند .اما شاید نقطه ضعف اساسی فیلم همان گرانیگاهی باشد که فیلم به آن  تکیه داده است : شهر زیبا اصغر فرهادی . فیلم با اتکا به اقتباس از داستان فیلم فرهادی ، کاراکتر پسر فیلم را بدون پرداختی دقیق و هوشمندانه وارد اثر کرده و انگیزه همراهی او را با دختر بی پاسخ میگذارد . دیالوگ تکراری دختر  در جای جای فیلم  که مرتب به رضایت ندادن شاکی ها اشاره میکند در کنار  برجسته نشدن فعالیت انها در برخورد با شاکیان که تنها به ردو بدل شده دیالوگهایی کوتاه بسنده شده ، ارتباط مخاطب را با اثر دچار اختلال میکند و یکی از مهمترین صحنه های فیلم که به گفتگو راجع به دعوای پسر اختصاص دارد با گریم ناشیانه ، کم اثر شده است .

اما در کل  تمرکز بر سوژه و کارگردانی روان اثر ، بیش از هر چیز ما را به ساخته های بعدی فیلمساز امیدوارتر می سازد .

 

نوشته : کمال پورکاوه