یادداشت سعید عقیقی بر فیلم ” مادر ” ساخته دارن آرونوفسکی
نویسنده: سعید عقیقی
مادر! اغلب بینندگان خود را در دو موضع تِهاجمی و دفاعی در برابر هم قرار داده است. خود فیلم اصرار دارد چنین کند ، و در چنین دامی افتادن چندان دشوار نیست. دامی که فیلم ساز آگاهانه در فیلم گسترده و شاید خود و فیلم اش نیز در آن افتاده باشند.این که فیلم پاسخی ست به چیزی مهم تر ، ارزش مند تر ،فاجعه بارتر ،نومیدکننده تر و شورانگیزتر از یک داستان ساده.پاسخی ست به مفهوم ویرانگر خلّاقیت در دنیای ما. درگیری ای به شدت نفسانی و خودخواهانه که همواره می کوشد به سودچیزی بیش از منافع فردی و جمعی باشد.چیزی انتزاعی به نام معرفت انسانی.رابطه ی خلّاقیت فردی و معرفت انسانی دستمایه ی فیلم های بسیاری بوده است،اما پرداختن به آن ها هدف این نوشته نیست.تشریح حیرت نویسنده از تبدیل این ایده به فیلم است. وقتی فیلم به آخر رسید به خود گفتم لازم است یک بار دیگر ازنو ببینم اش ، و تظاهر نکنم به این که بار اول آن را به تمامی دریافت کرده ام.حتی این بار فراموش کنم درباره اش چه شنیده ام و در عنوان بندی نام چه کسی را به عنوان کارگردان خوانده ام. اگر فیلمی در همان دیدار نخست واکنش دفعی بیننده را برانگیزد و او را به دیدار مجدد ترغیب نکند ، یعنی افتضاحی تمام عیار در جریان است.اما چه می شود اگر از فیلمی بدمان بیاید و با این حال برای تنظیم دلایل بد بودن فیلم ناگزیر شویم دوباره ببینیم اش؟ و چه می شود اگر جایی برای دیدار سوم باقی بذارد؟ در این صورت دیگر بعید می دانم با فیلمی به تمامی خالی و مبتذل طرف باشیم.
فیلم تقریبا تمامی چیزهایی که لازمه ی انزجار بینندگان مخالف فیلم از یک فیلم داستانی ست باخود دارد،و احتمالا هیچ کارناوالی ، از اسکار و سزار و بفتا تا کن و ونیز و برلین از جان خودش سیر نشده که چنین معجونی را درمیان برگزیدگان اش جای دهد.تبلیغات علیه فیلم چنان است که خواننده ی نظرها تصور می کند هیچ یک از نظردهندگان تاکنون فیلم بد ندیده و مطلقا تلویزیون را روشن نکرده اند. بیش تر فیلم هایی که در اسکار می بینیم به مراتب از مادر! بدترند.اماآن ها این میزان نفرت را برنمی انگیزند. چرا؟ به دو دلیل مِحکم : نخست نام کارگردان( که فعلا مساله ی ما نیست) ، دوم تبلیغات(که یکی از چند مساله ی فیلم است) و سوم پیچیدگی فیلم(که دقیقا مساله ی ماست. برای فهم این واکنش ها ناگزیریم به درون فیلم بازگردیم و ببینیم آیا سزاوار این همه ناسزا هست؟یا شاید این همه ناسزا مثل “بدترین فیلم سال و دهه و قرن”برایش کم باشد؟ وقتی جنیفرلارنس برای بار چندم بر سر مهمانان ناخوانده فریاد می زد :” از خونه ی من برید بیرون!” تصورکردم شاید منظورش ماباشیم؛ ما تماشاگران سینما. او یک نفس فریاد می زند تا بینندگان را کاملا روی صندلی سینما میخکوب کند یا یکسر از سالن فراری دهد؟ تا جایی که یادم می آید ، از وقتی نام و نقش بازیگران را در عنوان بندی پایانی کنار هم میخوانیم، کم تر فیلمی دیده ام که نام شخصیت هایش ، “او” ، “مادر” ،”مرد” ، “زن” ، “برادر بزرگ تر” و “برادر کوچک تر”باشد. آیا قرار بوده با این تمهید به یاد هیچ کس نیفتیم و در تخیل بمانیم؟ بعید می دانم.نه تاریخ سینما اجازه ی چنین انتزاعی می دهد و نه خود فیلم.این بار به مانند کارآگاهان وارد دنیای فیلم می شویم ،اما نمی دانیم که با مدرکی دالّ بر تثبیت اتهام مواجه خواهیم شد یا اثبات بی گناهی.
متن کامل این نوشته را میتوانید در شماره آینده مجله دنیای تصویر دنبال کنید