از بی هوش شدن جواد عزتی تا نوسان میان فیلمهای کمدی و ملودرام در گفتگو با عوامل ” آینه بغل “
گفتگو با منوچهر هادی (کارگردان) بابک کابدان ( فیلمنامه نویس) و یکتا ناصر ( بازیگر ) درباره فیلم آینه بغل
- فیلمروز : توضیحات منوچهر هادی و بابک کایدان، کارگردان و فیلمنامه نویس «آینه بغل» درباره زیر و بم این فیلم، از آن ها درباره نقاط ضعف و قوت فیلم، بازی جواد عزتی، چالش های کمدی و چند نکته دیگر پرسیده ایم.منوچهر هادی و بابک کایدان، پیش از «آینه بغل» تجربه همکاری در فیلم «زندگی جای دیگری است» و سریال «خوب، بد، زشت» را داشته اند. «سریال پاهای بیقرار» تازه ترین فیلمنامه ای است که کایدان نوشته و هادی مشغول کارگردانی آن است. نکته جالب درباره این دو، رفت و آمد میان جدی و کمدی است. برای همین در کارنامه شان هم شاهد ملودرام هستیم و هم کمدی. آن ها در این گفت و گو توضیح می دهند که چرا در یک حوزه نمی مانند، درباره سختی های هر وجه از کار گفته اند و همچنین درباره نقاط ضعف و وقت «آینه بغل» توضیح داده اند.
- شبیه قصه «آینه بغل» را پیش تر دیده ایم. تقابل دارا و ندار بارها سوژه فیلم و سریال شده است. این قصه برای تان چه جذابیتی داشت که سراغ آن رفتید؟
- شما به عنوان کارگردان به فروش فیلم ایمان داشتید؟ پس چرا دیر تهیه کننده پیدا کردید؟
- یک ویژگی مشترک شما این است که بین کمدی و جدی در رفت و آمد هستید. با توجه به موفقیت اخیر تصمیم ندارید فقط کار کمدی انجام دهید؟ اصلا کدام حوزه سخت تر است؟
- کایدان: کمدی برخلاف ملودرام خیلی متکی به اجرا است. وقتی یک ملودرام می نویسی در بدترین حالت آن، قصه روایت می شود و چندان امکان بداهه پردازی وجود ندارد چون بازیگر و کارگردان معمولا دخل و تصرف کمتری در آن می کنند. کمدی مثل کسی است که جوک تعریف می کند اگر نتواند رو آن را منتقل کند، بی مزه می شود. از آن طرف کارگردان هایی که کمدی را خوب اجرا کنند، کم هستند. سختی های ملودرام از این زاویه کمتر است. ضمن این که تعداد فیلم های ماندگار ملودرام نسبت به کمدی بیشتر است. چون مخاطب را درگیر لحظات حسی می کند.هادی: به نظرم کارگردانی که در حوزه تخصصی فیلمسازی کار می کند، باید این آمادگی را داشته باشد که بتواند در هر ژانری کار کند. البته باید فیلمنامه خوب یا درجه یکی باشد تا فیلمساز برای کارکردن ترغیب شود، وگرنه کارگردانی صرف یا شکستن قواعد کارگردانی راه به جایی نمی برد. به عنوان کارگردان باید بدانیم در کمدی چه قواعدی را رعایت کنیم و نیاز به تخصص دارد.
- حرف شما درست ولی کمدی تان فروش داشته اما فیلمی مثل «زندگی جای دیگری است» به رغم داشتن ستاره شکست خورد.
هادی: فیلم «زندگی جای دیگری است» اجتماعی است و این فیلم را ناکام نمی دانم، چون فروش آن سقف معینی دارد و خودم فیلم را خیلی دوست داشتم. سقف فروش این فیلم ها به طور معمول الان دو تا سه میلیارد است. اگر منوچهر هادی کارگردان حرفه ای محسوب شود، باید بتواند هر فیلمی را کار کند. منظور این نیست که هر فیلمنامه ای را سفارش دادند، کار کند بلکه قطعا باید آن فیلمنامه را دوست داشته باشم.
- دلتان بیشتر با کمدی است یا ملودرام؟
هادی: دغدغه و مسیر اصلی فیلمسازی ام، اجتماعی از جنس «زندگی جای دیگری است» و «به یک کارگر ساده نیازمندیم» است. این طور هم نیست که دغدغه ام به هیچ وجه کمدی نباشد. من فیلم اجتماعی کار می کنم و به هرحال سرمایه گذار می خواهد اصل سرمایه اش برگردد و هیچ کس نمی گوید برای تفکرت پول می دهم و اگر فروخت یا نفروخت، اشکالی ندارد. در عین حال نمی توانم به آن ها دروغ بگویم و بگویم این فیلم اجتماعی به اندازه «من سالوادور نیستم» فروش می کند. من با بخش خصوصی کار می کنم و حاضر نیستم با بخش دولتی کار کنم، چون ممکن است چیزهایی از من بخواهند که بخشی از آن دغدغه ام نباشد.
کایدان: برای من تفاوتی ندارد؛ همان طور که اشاره کردم کمدی سخت تر است. در چند سال اخیر کار کمدی کردن سخت تر هم شده؛ این را جامعه شناسان باید جواب دهند که چرا مردم هرچقدر افسرده تر می شوند، شوخ طبع تر می شوند و از تلخ ترین اتفاقات جوک درست می کنند!
- فیلمنامه «آینه بغل» موقع اجرا چقدر تغییر کرد؟
کایدان: جهان کلی فیلمنامه و درک سکانس ها درآمده و اگر نقدی به فیلمنامه آن باشد، می گویم کار من است. در اجرا حتما تغییراتی در فیلمنامه ایجاد می شود، مهم این است که با درک صحیح از فیلمنامه و با هماهنگی اتفاق بیفتد. من جزو نویسنده هایی هستم که تعصبی روی یک دیالوگ یا موقعیت ویژه ندارم. تعصب بر این است که کارگردان و بازیگر سکانس را خوب متوجه بشود و «آتش» را بفهمد و بداند چه هدفی پشت نوشتن وجود داشته. حتی از نظر من بداهه ایراد ندارد به شرط آن که به روح فیلمنامه کمک کند. سکانس پایانی کمی تغییر داشت ولی ماهیت، همان بود. منوچهر هادی برای فیلمنامه نویس احترام قائل است و اگر بخواهد تغییری ایجاد کند، مشورت می کند.
- «آینه بغل» لحظات جذاب کم ندارد اما تکیه شوخی ها به جواد عزتی و کاراکتر اوست. یعنی اگر کسی عزتی را دوست نداشته باشد، نمی تواند از فیلم لذت ببرد. انداختن همه بار کمدی به دوش یک بازیگر ریسک نبود؟
هادی: قبل از قطعی شدن تهیه کنندگان، به خاطر همکاری قبلی، حضور گلزار برایم قطعی بود. برای نقش جواد عزتی دو گزینه جواد عزتی و رضا عطاران را داشتیم. بخشی از اتفاق خوبی که به لحاظ بازی برای جواد عزتی افتاد، به دلیل حضور پارتنرهای خوب و البته بازی خوب اوست. آقای عزتی به طور همزمان در فیلم «هزارپا» داودی بود و از ابتدا با گروه کارگردانی هماهنگ کردیم، اما این همکاری به شکل بدی اتفاق افتاد و همه ما سر صحنه دلمان به حال جواد می سوخت. بالای ۹ روز دکتر سر صحنه می آمد و به جواد سرم وصل می کرد تا بتواند دیالوگ بگوید. اما بعد از گفتن یکی از دیالوگ ها با نازنین بیاتی، جواد عزتی افتاد و بی هوش شد!
کایدان: برای ما خیلی مهم بود که جواد عزتی در «آینه بغل» بازی کند. شخصیت که بازی کرده تنها کاراکتری است که موقع نوشتن به جواد فکر می کردم. نقدی که وارد می کنید، مثل این است که بگویید اگر در فیلم «مارمولک» پرویز پرستویی نبود چه می شد؟ هر کار کمدی، متکی به بازیگرش است. برای همین است که می گویم فیلمنامه جای خود اما برای تکمیل شدن، نیاز است بازیگر درست انتخاب شود و کارگردان روح فیلمنامه را به خوبی منتقل کند.
- نقدی که «آینه بغل» به اینستاگرام وارد می کند، بجا است اما از یک جایی به بعد رنگ شعار می گیرد. چرا این مسئله را زیرپوست بیان نکردید؟
هادی: فضای مجازی مسئله روز است و هیچ گاه در فیلمنامه خودم و در اکران مردمی کسی را اذیت نکرد.
کایدان: وقتی حضور رضا گلزار قطعی شد، گفتم اگر آن دیالوگ ها از زبان رضا گلزار بیان شود، گویی حرف خود اوست و مخاطب فکر می کند گلزار خارج از فیلم این حرف ها را بیان می کند. من به عنوان نویسنده تصورم این بود اگر بتوانیم مخاطب را خوب سرگرم کنیم، در بخش های پایانی هر چه بگوییم گوش می کند. این فرمولی است که در تمام سریال و فیلم های خارجی اتفاق می افتد. مثلا یک کار ترسناک می سازند؛ با مفاهیم دینی.
ولی اول سعی می کنند مخاطب را درگیر کنند. وقتی قلاب گیر کرد هر حرفی بزنند مخاطب می شنود. گفتیم در پایان که مخاطب با «آینه بغل» همراه شده، آن حرف ها را درباره فضای مجازی بزنیم شاید تلنگری باشد. درباره اجتماعی که شکل می گبرد، شاید بگوییم فانتزی است اما به نظرم این اتفاق می افتد چنان چه نمونه های عینی اش را گاهی شاهدیم. همین الان محمدرضا گلزار پنج میلیون فالوئر دارد و اگر جایی قرار بگذارد خیلی از فالوئرها جمع می شوند.
- چرا شما هم به سیاق فیلم هایی که براساس تقابل دارا و ندار ساخته می شود ،حکم صادر می کنید و می گویید پول الزاما خوشبختی نمی آورد؟
در عین حال موضوعات ریز دیگری را مطرح کردیم. «آینه بغل» پر از نیش و کنایه است ولی قصه را ساده روایت کردیم. اساس کمدی، شوخی با دین، سیاست یا مسائل جنسی است اما ما محدودیت داریم. بحث قانون و وزارت ارشاد هم نیست؛ جامعه پذیرای هر شوخی ای نیست. ما سعی کردیم یک کمدی شریف به این معنا که خانواده ها با بچه ها بروند و با خیال راحت تماشا کنند، بسازیم. هیچ اشاره و شوخی فیزیکی و کلامی در فیلم نیست بلکه لحظاتی وجود دارد که بچه ها هم می خندند.
یکتا ناصر :تلاش کردم کلیشه نباشم
حضور کمرنگ در کمدی
بسیاری از فیلم های کمدی خوب نیستند و تنها نام کمدی دارند. بسیاری از فیلم های کمدی که به من پیشنهاد شدند اصلا کمدی نبودند. اگر حتی کارگردان «آینه بغل» منوچهر هادی نبود، در آن بازی می کردم چون فیلمنامه را دوست داشتم. «من سالوادور نیستم» را شاید انتخاب نمی کردم. در بسیاری از مواقع که در کارها منوچهر حضور دارم، سعی می کنم سخت گیری های کارهای دیگر را کنار بگذارم و تحملم را بیشتر می کنم. من نتیجه فیلم سالوادور را دوست داشتم اما درباره نقشی که به من پیشنهاد شد، فکر می کردم این جنس از کار را انجام دادم و ممکن بود تکرارش منجر به اتفاق خوبی نشود. البته شاید اگر کارگردان دیگری بود که از لحاظ کمدی کارش جواب داده بود، قبول می کردم، اما با اطمینان نمی توانم بگویم به خاطر فیلمنامه صد در صد قبول می کردم.
دغدغه لهجه
درباره همکاری با گلزار
جدیت محمدرضا گلزار را در فیلمبرداری «آینه بغل» دیدم و گاهی هم به پروژه «عاشقانه» می رفتم و از نزدیک شاهد این رفتار بودم. جدیت و اهمیتی که محمدرضا گلزار برای کار قائل است، مثال زدنی است. پشت صحنه ما فوق العاده و دوست داشتنی بود و تهیه کننده و سایر بازیگران توانستند این انرژی را منتقل کنند.
بیکاری را ترجیح می دهم
فکر می کنم تمام بازیگران در هر سطحی انتخاب می شوند، اما بعضی انتخاب گسترده تری دارند و بعضی کمتر. همیشه برایم اهمیت داشت فیلم و نقش را دوست داشته باشم تا نتیجه ایده آل از آب دربیاید. تعداد فیلم های کارنامه ام محدود است و این مشخص می کند که اکثر اوقات پاسخم منفی بوده است. از زمانی که با منوچهر کار کردم، همیشه تشویقم کرده که به سرعت جواب منفی ندهم، چون برایم سخت است که در کاری که دوست ندارم باشم و بیکاری را ترجیح می دهم.