زیبایی فریبنده یک شام بدون طعم،یادداشتی بر فیلم شام
یادداشتی بر فیلم ” شام “
زیبایی فریبنده یک شام یدون طعم
طهورا کاملی: وقتی در جشنواره فیلم برلین ، ” شام” ، چهارمین ساخته ” آرن مورمن ” ، کارگردان نه چندان سرشناس اهل فلسطین اشغالی، بعنوان یکی از نامزدهای دریافت خرس طلایی بهترین فیلم معرفی شد ، کنجکاویهای زیادی برای دیدن فیلم و آخرین بازی بازیگرانی چون ریچارد گر و لورا لینی در میان سینما دوستان بوجود آمد .حاشیه های فیلم کم نبود . از عقب نشینی کیت بلانشت برای کارگردانی فیلم ( و جایگزینی آرن مورمن به جای او ) تا مهمانی افتتاحیه فیلم که هرمان کوخ ( نویسنده داستان ) به دلیل نارضایتی از ما حصل کار ، از حضور در جشن امتناع کرد ، همه و همه کنجکاویهای ما را برای این اثر نامزد شده در جشنواره فیلم برلین زیادتر میکرد . فروش نا امید کننده ۶۵۰ هزار دلاری فیلم در سینماهای آمریکا و نقدهای عمدتا منفی که از جانب منتقدان و کاربران شبکه های اجتماعی نصیب فیلم میشد ، “شام “را در آستانه یک شکست تمام عیار برای عواملش قرار میداد..حالا و با رسیدن فیلم به این سوی مرزها ، به راحتی میتوان ” شام ” را دلیل متاخری برای جدی نگرفتن بسیاری از جشنواره ها و فیلمهای نامزد شده و جایزه گرفته در آنها به حساب آورد .آخرین ساخته آرن مورمن ، از نظر پراکنده گویی که گهگاه به کشدار شدن بی دلیل فیلم و عصبیت بینتده منجر میشود ، با بسیاری از ساخته های درجه سه سینمای خودمان قابل رقابت است .آنجا که فیلم بحثهای مهمی چون نژاد پرستی ، بیماری روانی ، زندگی خانوادگی بعد از طلاق ، سیاستهای دولت آمریکا ، تاریخ جنگ و قتل و جنایت در جامعه امروز و … را پیش میکشد و همچون یک شوی تلویزیونی پر حرف ، تنها به نمایش ناشیانه آنها بسنده میکند .
داستان فیلم حول محور دوبرادر و خانواده هایشان در یک رستوران و بر سر میز شام اتفاق میافتد . استن لوهمن ( ریچارد گر ) سناتور برجسته آمریکایی که برای مقام فرماتدهی ایالت تلاش میکند به همراه برادرش ( استیو کوگان ) و همسرانشان در حال بحث بر سر قتلی هستند که پسرهای هر دو خانواده در یک پرسه گردی شبانه مرتکب شده و آینده خود و خانواده را به خطر انداخته اند .اما فیلم با پیش کشیدن انبوهی از مسایل بی ربط( که در بالا به آنها اشاره شد ) با سماجتی عجیب ، و به طور مداوم از ایجاد تعلیق و کشمکش میان دو خانواده و بحران آفرینی در سرنوشت و آینده شخصیتها، طفره رفته و تماشاگر را با انبوهی از شعارها و وراجیهای بی ربط مشغول میسازد .درگیریهای سیاسی استن ( ریچارد گر ) و کاندید شدن او برای مقام فرماندهی شهر و همزمانی آن با قتلی که پسرش مرتکب آن شده است ، با ناشی گری فیلمنامه نویس ، بدون ایجاد هر گونه تعلیق و یا کشمکشی میان شخصیتها و سرنوشت و آینده آنان، خستگی و نا امیدی را نثار تماشاگر میکند
از همین الان میتوان ریچارد گر و لورا لینی را به خاطر نقش آفرینی ناامید کننده در این فیلم، نامزد تمشک طلایی در نظر گرفت
نوشته : طهورا کاملی