اخبارسینمای ایراننقد و یادداشتهمه مطالب

در چند و چون خسرو دهقان: به بهانه یادداشت او در تجلیل از فروش “هزارپا”در مجله فیلم

خسرو دهقان منتقد پیشکسوت سینما در یادداشتی که در مجله فیلم به چاپ رسیده است، ضمن دفاع و ابراز خوشحالی از فروش بالای فیلم هزارپا ساخته ابوالحسن داوودی، حسادت ذاتی اهالی سینما را دلیل واقعی ناخشنودی آنها از فروش فیلم مورد نظر دانسته است‌.

سایت تحلیلی خبری فیلمروز:خسرو دهقان منتقد پیشکسوت سینما در یادداشتی که در مجله فیلم به چاپ رسیده است، ضمن دفاع و ابراز خوشحالی از فروش بالای فیلم هزارپا ساخته ابوالحسن داوودی، حسادت ذاتی اهالی سینما را دلیل واقعی ناخشنودی آنها از فروش فیلم مورد نظر دانسته است‌. اینکه منتقد کارکشته ما فارغ از کیفیت اثر به نمایش درآمده ، جای خودش را با بلیط فروش سینما عوض کرده و تمام صنوف سینمایی را تشویق به ارسال کارت تبریک به عوامل هزارپا برای کسب موفقیت چشمگیرشان در فروش بالای آن میکند، از آن دست اتفاقاتی است که با ادعای روشنگری میتواند سینمای ما را به همان راه غلطی سوق دهد که در دهه های پیشین موجبات هجرت فیلمسازانی چون امیر نادری را فراهم آورد.

خسرو دهقان بی آنکه بتواند تحلیلی جامعه شناختی قابل اعتنایی از  استقبال مخاطبین و فروش بالای هزارپا به خواننده ارائه دهد،حسادت را تنها کلید واژه ای می داند که میتواند بی توجهی اهالی سینما را  نسبت به هزارپا توجیه نماید.شاید بهتر آن باشد  پیش از آنکه به توصیه جناب منتقد در پیشی گرفتن از ارسال پیام تبریک به کارگردان و تهیه کننده هزارپا تعجیل کنیم ، کمی هم به یادداشت خسرو دهقان و فضای واقعی هنر و سینمای ایران نگاهی بیندازیم .

در چند و چون خسرو دهقان: به بهانه یادداشت او در تجلیل از فروش "هزارپا"در مجله فیلم
نوشته خسرو دهقان در مجله فیلم

۱-سینما هنر گرانی است و تولید فیلم سینمایی با اتکا به جریانات پیچیده اقتصادی امروزه ، آن را بیش از پیش به مباحث صنعتی نزدیکتر کرده است. همین مطرح شدن پول و فروش فیلم های در حال اکران است که  پای بازاریاب ها و اسپانسرها را نیز به سینما باز کرده است و اتفاقا همین بازاریاب ها هستند که با تحلیل شرایط جامعه و فضای اقتصادی حاکم  میتوانند نقش تعیین کننده ای در پروسه فروش و اکران فیلم ها بازی کنند. یعنی همان کاری که بسیاری از کمپانی های فیلمسازی در اروپا و آمریکا مشغول انجام آنند .در این میان پروسه تحلیل فروش  فیلم های در حال اکران را همین بازاریاب ها و تهیه کنندگان حرفه ای سینما هستند که به سرانجام می رسانند، نه منتقد سینما. کار منتقد اظهار نظر درباره متن و  کیفیت فیلم در حال نمایش است نه میزان بلیط هایی که در گیشه سینما ها فروخته شده است.در این پروسه مشخص و مدون این بازاریاب ها و بلیط فروش های سینما هستند که باید در ارسال پیام تبریک به عوامل یک فیلم پر فروش از یکدیگر سبقت بگیرند نه منتقد سینما .

۲-فروش بالای یک فیلم در گیشه  به هیچ وجه نمی تواند به معنای کیفیت بالای آن نیز تعبیر شود.عوامل مختلفی فارغ از کیفیت خود فیلم می تواند بر فروش فیلم در حال اکران تاثیر بگذارد که در این بین  شرایط زمانی و مکانی جامعه بسیار تاثیرگذارند.فیلم عقابها ساخته ساموئل خاچیکیان اگر در دهه ۶۰ عنوان پر فروش ترین فیلم  را به دست آورده در اکران امروزه چشم انداز چندان روشنی  در گیشه پیش رو نخواهد داشت.اگر قرار باشد منتقد امروز ما با شمارش بلیط های پاره شده در سینما ها ، چشم خود را به رشد فرهنگی مخاطبان نوشته هایش ببندد ، آن وقت باید برای خواننده ای همانند مهوش که با ترانه های کوچه بازاری ای چون : غلطه آی غلطه، غلط غلوط و غلطه ، بابت میزان استقبالی که در جامعه آن روزها از ترانه هایش میشد ، برایش کارت های تبریک بیشتری از عوامل هزارپا ارسال کنیم .

چه خوب است که دوباره به یاد آوریم : کار منتقد تحلیل فروش و کف و سوت زدن برای تعداد بلیط های فروخته شده نیست ، کار منتقد تحلیل متنی است که به نمایش درآمده .حرفهایی از این دست اگر از طرف علی سرتیپی به میان آید پذیرفتنی است، اما از طرف خسرو دهقان ، تنها گمراهی سینما دوستان را به دنبال دارد.

۳-رابطه سینما و پیاده رو آنچنان که جناب دهقان میفرمایند هم رابطه یک طرفه ای نیست.این دو طیف، در رابطه ای دو طرفه همواره در حال بده بستان کلامی و فرهنگی بوده اند .به یاد بیاوریم دیالوگهای آهنگین فیلم های علی حاتمی و مسعود کیمیایی را که از پرده سینما مستقیما به پیاده رو راه پیدا کرده است. درست است است که فیلمساز از محیط اطراف و جامعه و پیاده رو تاثیر میگیرد اما گاه میتواند با عنصری به نام خلاقیت ، چیزی به اهالی پیاده رو اضافه نماید که تا مدتها در فرهنگ رفتاری و گفتاری آن جامعه تاثیر گذار باشد. نوشته های کتابی از  ماریو بارگاس یوسا به نام ” چرا ادبیات ” را به یاد می آورم که در ضرورت مطالعه ادبیات ،به تاثیری که این گونه از هنر  ( شما بخوان سینما )  به کیفیت زندگی مخاطبانش تزریق کرده است می پردازد .همه ما پیش از آنکه تنهایی ، عشق ، رنج ، شادی و مرگ را در واقعیت تجربه کرده باشیم  در سینما و با فیلم هایی که دیده ایم  آنها را از سر گذرانده ایم و این همان هدیه بزرگی است که سینما همواره به پیاده رو و آدمهایش اعطا کرده است .شور و شوق و گرمای خیالپردازی همان چیزی است که سینما به مخاطبانش در پیاده رو داده است و  همین نکته است که آنها را این چنین شیفته ، برای دیدن رویا در جلوی در سینما به صف می کند .

رضا عطاران و سارا بهرامی در نمایی از فیلم هزارپا ساخته ابوالحسن داوودی
رضا عطاران و سارا بهرامی در نمایی از فیلم هزارپا ساخته ابوالحسن داوودی

۴-در اینکه سینما جای موعظه و فلسفه بافی نیست و به تعبیر خسرو دهقان یک نوع  سرگرمی مقدس به شمار می رود شکی نیست.هیچ دیالوگ و رفتار خارج از عرف جامعه نیز نمی تواند اثر به نمایش آمده را تبدیل به پدیده ای مبتذل و مستهجن نماید، ابتذال نه در کلام و رفتار کاراکترها که در فرم ساختاری فیلم اتفاق می افتد .آنجایی که فیلمساز کاربلد ما با بی حوصلگی هر چه تمام تر ، شعور تماشاگر را دست کم گرفته و نیروهای منافق و بد من های فیلم را مشتی ابله و احمق ترسیم کرده و بعنوان نمونه سکانس رودررویی رضا عطاران با نیروهای منافق که خود را به شکل اعضای کمیته انقلاب درآورده اند را به سردستی ترین شکل اجرا می کند .این ساختار اثر است که ابتذال می آفریند نه آن تکه پرانیهای کوچه بازاری که جناب منتقد، دوستان مبادی آداب و نزاکت را به پیاده روهای جامعه حواله داده است. برای فیلمی که چنین ساختار شلخته ای را برای روایت انتخاب کرده است ، ارسال کارت تبریک برای تعداد بلیط هایی که فروخته است ، آن هم از طرف یک منتقد با سابقه ،آدرس غلطی است که سینمای ما را به مسیری دشوار همپای با وضعیت اسفبار اکران این روزها خواهد کشاند .

۵-وقتی به خشنودی اهالی سینما نسبت به فروش بالای فیلم هایی چون فروشنده ، ابد و یک روز و جدایی نادر از سیمین فکر میکنم ، کمتر میتوانم تئوری ” حسادت” خسرو دهقان را در رابطه با فیلمی مثل هزارپا را پذیرا باشم.واقعیت این است که تولید فیلمی مثل هزارپا چندان هم مایه مباهات اهالی سینما نیست که فروش بالای آن هم بخواهد اسباب حسادت آنها را فراهم آورد. (در این میان شاید بتوان تهیه کنندگان سینما را مستثنی دانست ) .حسادت زمانی شکل میگیرد که تواناییهای عده ای بتواند احساس کم کاری و ناتوانی را در عده ای دیگر برانگیزاند.احتمالا توصیه منتقد ما برای جلوگیری از رشد حس حسادت ، میتواند رونویسی بقیه اهالی سینما از نسخه هزارپا برای جلب مخاطب و فروش بیشتر باشد.

حالا شاید بتوانیم نوشته به ظاهر ساده اما خطرناک منتقد ما را که همپای با بازایاب ها و بلیط فروش سینما بر طبل فروش به هر قیمت می کوبد را بیشتر و بهتر درک کنیم.

نوشته : کمال پورکاوه

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا