گفتگو با نرگس آبیار پیرامون فیلم ” شبی که ماه کامل شد “
سایت تحلیلی خبری فیلمروز: «شبی که ماه کامل شد» یکی از مهمترین فیلمهای جشنواره امسال است. فیلمی پرتنش، پر از خشونت با پسزمینه عاشقانه. فیلمی درباره عبدالحمید ریگی، چگونه عاشق شدنش و سرنوشتی که به آن دچار میشود. نرگس آبیار فیلم سخت و کاملی ساخته که چگونگی استحاله یک مرد را بهخوبی به تصویر کشیده است. مردی که عاشق است اما سرنوشت برای او داستان دیگری رقم میزند.
طرح این قصه از کجا آمد؟
طرح این قصه از طرف آقای مرتضی اصفهانی (مشاور و یکی از نویسندگان پروژه) پیشنهاد شد و وقتی آن را خواندم متوجه شدم، این روایت، بستر بسیار خوبی دارد.
آقای اصفهانی طرح را کامل نوشته بودند؟
بله و بعد من فیلمنامه را براساس آن طرح کار کردم، شاید حدود ۲، ۳ ماه زمان بُرد تا تکمیل شود، جزئیات و شخصیتپردازی و اتفاقات مختلف. بعد هم پیشتولید آن شروع شد.
چطور پیشتولید را شروع کردید؟ میخواهم ببینم چطور فیلمنامه را نوشتید و بعد چطور دکوپاژ کردید. استوریبورد زدید؟ در پیشتولید چه کاری کردید؟
هیچوقت هیچکدام از اینها را ندارم و منتظرم ببینم سر صحنه چه برایم پیش میآید.
یعنی طراحی تمامی این کارها و تعقیب و گریزها و فرارها سر صحنه پیش آمد؟
من حتماً باید در ابتدا لوکیشنام را ببینم.
چه زمانی برای دیدن لوکیشن رفتید؟
همان زمان که فیلمنامه مینوشتم به آن منطقه سفر داشتیم و دو سه هفته به آنجا رفتیم.
کجاها رفتید؟
کل سیستان و بلوچستان را از شمالیترین نقطه تا جنوبیترین نقطه بازدید کردیم.
پاکستان چطور؟
بعد از کامل شدن فیلمنامه به پاکستان رفتیم و دوباره فیلمنامه را روتوش کردیم، لوکیشنهایمان را دیدیم و انتخاب کردیم. من تا دقیقه ۹۰ لوکیشن خانه کویته را نداشتم. به طور ناگهانی جور شد. روش کارم این است که بعد از دیدن لوکیشن یک روز قبل از هر سکانس دکوپاژ میکنم، یعنی شب قبل از روزی که میخواهیم فیلمبرداری کنیم و البته این طراحی هم حتی ممکن است سر صحنه خیلی تغییر کند.
آیا فیلم داستانی و مستندی هم درباره این اتفاقات و داستانی که روایت کردید، دیدید؟
نرگس آبیار: بله، فیلم زیادی دیدیم. هم در اینترنت و هم از منابع مختلف فیلمهای مختلف گرفتیم. پرستیوی، العربیه و… فیلمهای مختلفی داشتند. سایتهای فراوانی وجود دارند که مربوط به آن طرف آب هستند و راجع به این موضوع نوشته بودند، ما فیلمهایشان را دیدیم و اطلاعات را خواندیم. در این طرف هم همینطور از منابع مختلف فیلم گرفتیم و براساس آن فیلمها ماجرای تاسوکی و… را طراحی کردیم. تحقیقات خیلی خوبی داشتیم.
تحقیقات شما چقدر زمان برد؟
نوشتن فیلمنامه ۳ ماه زمان بُرد، در اواسط نوشتن فیلمنامه به سفر رفتم، بعد از آن هم همینطور تحقیقاتم را تا ۲، ۳ ماه تا پیشتولید ادامه دادم. پیشتولید هم که درواقع همهاش به تحقیق گذشت. حتی دیالوگها را براساس زبان آن منطقه نوشتیم، بعد کارشناس لهجه هم به ما کمک کرد که آنها را پالایش کنیم و به زبان آن منطقه نزدیکتر کنیم.
اولین بار که این طرح را خواندید، برای شما چه جذابیتی داشت؟
چون قصه از زاویه زن به این موضوع نگاه کرده بود و اینکه وجوه انسانی در این موضوع بر وجوه سیاسی، امنیتی یا هر چیز دیگری غلبه داشت، برایم جذابیت داشت..
به غیر از قصه یک زن که داشت قربانی میشد، چه چیز دیگری شما را جذب قصه میکرد؟
اینکه یک مرد عاشقپیشه که شعر میگوید، ترانهسرایی میکند و ساز مینوازد و از همه مهمتر عاشق میشود، به تدریج استحاله پیدا میکند و تبدیل به ماشین جنگ میشود برایم جذابیت داشت. اینکه ایدئولوژی و این نوع نگاه رادیکال میتواند آدمها را از وجوه بشری خارج کند برای من اهمیت زیاد داشت.
تماشاگری که فیلمهای قبلی شما را دیده با این فیلم مواجه شود، حیرت میکند یا حتی ممکن است انگ سفارشی بودن فیلم را هم به شما بزنند. فیلمهای قبلی شما فضایی زنانه، مادرانه، شاعرانه و لطیف داشته است. کسی که فیلمهای قبلی شما را دوست داشته باشد، باورش نمیشود شما چنین فیلمی با این همه تنش، خشونت و سبعیت بسازید. درباره فیلمسازی که چنین کارنامهای دارد، این سوال پیش میآید که چطور سراغ چنین پروژهای با اینهمه سختی و مشکلات رفتید؟
الان واقعاً برایم مهم نیست که انگ بزنند یا هر چیز دیگری بگویند، من فکر میکنم بهعنوان یک فیلمساز چه وظیفهای دارم. نمیخواهم آدم محافظهکاری در این حوزه باشم. الان موضوع روز دنیا همین بحثهای تندروی و رادیکالیسم دینی است. این موضوعات در مسیحیت و یهودیت هم به شکلهای مختلف دیده میشود حتی در بودائیسم هم به شکل دیگری این رویکرد را میبینیم. به همین خاطر دوست داشتم به این موضوع بپردازم، چون موضوع روز دنیای ماست و نمیتوان از آن چشمپوشی کرد. خب وقتی من چنین بستری برای روایت دارم که اینقدر هم آشناست و زمان زیادی هم از آن نگذشته است، چرا باید از آن چشمپوشی کنم؟ بله من این ریسک بزرگ را انجام دادهام، اما به نظرم مهم بود که این کار را بکنم. از همه اینها مهمتر اینکه ما از زاویه نگاه یک زن و یک عشق جلو میرویم و تحول این آدمها و استحاله را نشان میدهیم، برایم خیلی اهمیت داشت.
شما گفتید که وجه عاشقانه ماجرا برایتان پررنگ بوده است، اما چیزی که میبینیم اتفاقا نشان میدهد که وجه عاشقانه در حاشیه است، یعنی شما خیلی بیشتر واقعی به این مسئله نگاه کردهاید تا عاشقانه.
من قصد نداشتم یک فیلم عاشقانه بسازم. عشق صرفاً در این اثر یک ویژگی است برای اینکه نشان بدهم عشقی که شکل گرفته، میتواند اینچنین به قهقرا برود. به همین علت از تِم عاشقانه بهسرعت میگذرم. حتی تا لحظه آخر شاید بیننده فکر نکند که چنین اتفاقی رخ میدهد و داستان به چنین سرانجامی میرسد.
نکته مهم همین است، تماشاگر از جایی که میفهمد زن در پاکستان گیر افتاد احساس ترحم پیدا میکند اما به نظرم حساش نسبت به شوهرش خیلی مهم است، شوهر پیچیدگی شخصیتی دارد و به نظرم کاملترین شخصیت شما مرد است نه زن داستان، زن مسیرش را درست میرود، اما آن تغییر مهم در مرد اتفاق میافتد. چرا شما درحالیکه میتوانستید روی مرد قصه تمرکز کنید، خیلی به آن نپرداختهاید. این تغییر که یک نفر از انسان معمولی تبدیل به آدمی بشود که ایدئولوژی روی آن اثر میگذارد، تغییری سهمگین است.
نرگس آبیار: بله، اما ما ۵، ۶ زاویه دید در فیلم داریم. زاویه دید فائزه، حمید، عصمت، شهاب، غمناز و حتی تکتیرانداز.
که مدام جایشان عوض میشود؟
بله، یعنی به نوعی یک دانای کلی وجود دارد که در هر بخشی که وارد میشویم و میخواهیم از زاویه او به این کاراکتر بپردازیم و آن بخش POV و زاویه دید آن شخصیت میشود، اما برای من مهم بود که از زاویه دختر آن مرد را ببینم و این برایم اهمیت داشت. اینکه ما عبدالمجید را از زاویه برادر میبینیم، مهم است. با وجود اینکه عبدالمجید را در فیلم کم میبینیم اما خیلی تحتتأثیرش قرار میگیریم. اینکه شخص سوم یا شخص دومی را برای دیدن کاراکتر خودمان قرار میدهیم، تأثیر کاراکتر را بیشتر میکند، اگرچه ما نمیبینیم که حمید چقدر تغییر کرده است، اما میتوانیم این موضوع را با تمام وجود حس کنیم زمانی که نبوده و دختر او را ندیده، برایش اتفاقاتی افتاده که به مرور آن را شرح میدهیم. با این حال همیشه تا دقیقه ۹۰ هم من این کاراکتر را برزخی نشان میدهم.
از همین الان بگویم که احتمالاً یکی از مشکلاتتان در جشنواره بدون تأکید ساختن فیلم است. البته من بهعنوان ویژگی مثبت نام میبرم و به نظرم ویژگی خوبی است که روی هیچ عملی مکث ندارید و اینطور به نظر میرسد که روایتی پرپیچوخم و پرتنش را خیلی خونسرد روایت میکنید. اما یکی از مشکلات به نظرم به عنوان کارگردان و فیلمنامه همین خواهد بود که روی هیچچیز تأکیدی ندارید. به همین خاطر مورد انتقاد قرار میگیرید که این تغییر را چرا نشان ندادید و این حالت را نشان ندادید، این بدون مکث و تأکید فیلم ساختن همیشه ریسک و خطر را به دنبال دارد.
من به هرحال از قضاوت پرهیز میکنم و در تمام کارهایم هم این رویه را دنبال میکنم. اینجا هم با تمام وجود سعی کردهام که قضاوت نکنم، حتی ما عبدالحمید و عبدالمجید را هم قربانی نشان میدهیم. به هر حال آنها هم قربانیِ یک نوع نگاه هستند.
فکر میکنید واکنش هیئت داوران به فیلم شما چه خواهد بود؟
واقعاً هیچچیز قابل پیشبینی نیست، هر سال با کلی تغییر مواجه میشویم و چیزی که آدم انتظار ندارد پیش میآید که واقعاً نمیدانم چه خواهد شد.
قاسمی(تهیه کننده فیلم): ما در این کار شگفتیهای این شکلی زیاد داشتیم. در رابطه با اینکه گفتید فیلم سفارشی است باید بدانید که نهتنها کسی ما را حمایت نکرد بلکه با مخالفتهایی هم روبهرو شدیم. در واقع در این فیلم بومیهای منطقه بلوچستان بسیار به ما کمک کردند.
علت اینکه در سکوت کامل خبری جلو رفتید، چه بود؟
برای اینکه نمیخواستیم هیچ حاشیهای داشته باشیم.
بیشترین نگرانیتان از چه سمتی بود؟ فکر میکردید چه کسانی ممکن است فشار بیاورند یا اتفاقی برای فیلم بیفتد؟
من که کلاً تمایل دارم کار را در سکوت پیش ببرم، راجع به «نفس» و… هم خیلی کم خبر دادم، چون به این روش حواشی کار کمتر است. این کار بههرحال موضوعاش بستری داشت که فکر میکردم ممکن است حواشی داشته باشد، بنابراین سعی کردم در خاموشی جلو بروم تا بتوانم بهراحتی کارم را انجام بدهم. واقعیت هم این بود که کار خودم را بهراحتی انجام دادم.
شما یک کارگردان زن سینمای ایران هستید که این چهارمین فیلم شماست، زمانی که فیلمسازی را شروع میکردید واقعاً این تصور را داشتید که روزی به جایی برسید که فیلمی با این ابعاد و مضمون با تمام سختیهایش بسازید؟ تصورتان از خودتان همین بود یا اینکه فکر میکردید همان سینمای موردعلاقهتان یعنی عاشقانه، شاعرانه و زنانه را پی خواهید گرفت؟
در حقیقت موضوعاتی هستند که من را به سمت خودشان میکشانند، واقعاً نمیدانم چه اتفاقی رخ داده است، اما تمایل دارم کارهایم متفاوت از یکدیگر باشند. این را میدانم که قصد ندارم خودم را تکرار کنم، اما واقعیت این است که بههیچوجه فکر نمیکردم روزی چنین موضوعی را کار کنم، اما خداوند به شکل عجیب و غریبی من را به سمت برخی از موضوعات میکشاند. بعد از «نفس» فکر میکردم کاری اجتماعی و جمعوجور بسازم. دنبال موضوعاتی اجتماعی بودم، چند فیلمنامه و طرح نوشتم و حتی به دنبال ساخت سریالی بودم که یک سال و نیم برای نوشتن آن وقت گذاشتم، اما نشد و یکباره به اینجا رسید.
قصدتان ساخت فیلم اکشن که نبود؟
هیچوقت دلم نمیخواهد صرفا فیلم اکشن بسازم.
مدت زمان فیلم بیش از سانس معمول سینماهاست. چطور میخواهید فیلم را با این مدت زمان به اکران برسانید؟
امسال خیلی از فیلمها چنین مشکلی دارد و نمیدانم باید چه کار کرد. عملاً شما نمیتوانید در ۹۰دقیقه تحول یک آدم را نشان بدهید.
منبع:روزنامه سازندگی