سایت تحلیلی خبری فیلمروز/ دنیا چهرازی: نمایش عزازیل به کارگردانی سپهر زمانی روزهای آخر اجرای خود را در عمارت نوفل لوشاتو سپری می کند . عزازیل به معنی اولین شیطان و اولین تجربه کارگردانی سپهر زمانی است .هادی شیخ الاسلامی، نوید لایقی، سجاد تابش، میلاد فرج زاده، یاشار بیگ زاده، امیر چشمه و علی پوراحمدیان نقش آفرینان «عزازیل» هستند. همکارمان دنیا چهرازی به این نمایش نگاهی کوتاه داشته است:
عزازیل: اینجا کسی به دیگری رحم نمی کند
صداهای گنگ و گوشخراش، صدای ممتد برخورد چکش با فلز، صدای کشیده شدن چیزی بر روی زمین، موسیقی تکرار شونده، همه و همه در گرمای تیرماه دست به دست هم داده تا کلافگی و خشونت و دلهره را در سالن دو عمارت نوفل لوشاتو تجربه کنیم.نور صحنه روشن میشود. صحنه کارگاهی قدیمی است که در آن قفسههای فلزی، قفل و زنجیر ، صندلی مستعمل ماشین، تایر و لاستیک و سایر اشیای مربوطه زیر تلی از خاک قرار گرفته اند.
هفت دوست، یا شاید رقیب، یا همکار، قرار است بازی کنند، یک بازی خشن.شاید فکر کنید یک شرط بندی و قمار معمولی است که عدهای با سبکسری و لفاظی سعی در بزرگ جلوه دادنش میکنند. اما به تدریج متوجه میشویم موضوع به این سادگیها هم نیست.در حقیقت بخش اصلی نمایش «عزازیل» در ذهن ما به عنوان تماشاگر شکل میگیرد. آن هم زمانیکه بعد از خروج از سالن با اندکی خستگی و سردرد از خودمان میپرسیم: ما چه میکنیم؟این حجم از تحقیرشدگی و سرخوردگیهایمان را در آیندهای نه چندان دور چگونه مدیریت میکنیم؟آیا قرار است این پیچیدگیهای روانی شکل گرفته در ما در نهایت به خشونتهای افراطی منجر شوند؟در زندگی و در تعامل با جامعه و افرادی که روحمان را میخراشند و مراقب انسانیت نیستند چه سرنوشتی برای خودمان متصور هستیم؟
نویسنده و کارگردان برای پاسخ به این سوالها و صدها سوال ذهنی دیگر شخصیتهایش را زیر نورهای موضعی برده است تا اعتراف کنند و از راز و رمز جهان تصویر شده در نمایش گره گشایی کنند. اینکه تا چه اندازه بهانهها و حرفهایشان برایمان باور پذیر است بستگی به خودمان دارد. هرچقدر بیشتر در بازی حقارتها و عقده هایمان غرق شده باشیم و هرچه بیشتر پا به پای شخصیت های نمایش در جهان واقعیمان در بازی خشونت و سنگدلی و واکنشهای هیجانی ذوب شده باشیم، بیشتر توجیهاتشان را میپذیریم و بیشتر درکشان میکنیم.اما اینجا جایی است که اگر بهشان حق بدهیم باید به خاطر این همحسی و همراهی، فکری اساسی به حال خودمان بکنیم!
ایدهی اصلی«عزازیل» و کشش و هیجانی که موضوع آن میتوانست در مخاطب ایجاد کند با یک اجرای عجیب نمیتواند به صد در صد مقصودش برسد. نمایش به گونه ای پیش میرود که در دو قسمت مجزا تعریف میشود. بخش اول با التهاب و استرس و میزانسن پرتنش که کاملا در خدمت داستان است پیش میرود ، تا حدی که به درستی آزاردهنده و دلهره آور است، اما این مقدمهی طولانی دقیقا در نقطهای که قرار است به اوج برسد و شاهد بازی مرگآوری باشیم افت میکند و در قسمت دوم به یک سراشیبی میفتد که کارگردان بازیگران را مجبور کرده که به واسطهی مونولوگهایی به شرح زندگی شخصی و روابطشان با دیگر شخصیتها و انگیزههایشان برای حضور در این گروه خطرناک بپردازند که ای کاش نیمی از این اطلاعات را در میان دیالوگهایشان در قسمت اول نمایش میشنیدیم و اینگونه در انتها بمباران اطلاعاتی نمیشدیم و آنگاه قسمت دوم به صورت مختصر و با زمانی کوتاه تر میتوانست تنها به گره گشایی دربارهی سرنوشت اعضای گروه بسنده کند.
بازی اغلب بازیگران این نمایش درخور اعتناست اما، سوال همیشگی من از بنیانگذاران شیوهی تئاتر نوین (!) این است که مرز بین بازی طبیعی که به منظور پرهیز از بازی غلو شده و صدا سازیهای غیرضروری در سالن های کوچک بلک باکس است با بدن غیرآماده و بیان الکن توأم با کلمات جویده شده که در بعضی موارد باعث میشود دیالوگ به سختی شنیده شود کجاست؟آیا اصطلاح بازی طبیعی همانند دوربین روی دست در سینما باب شده تا با استفاده و برداشت نادرست از آن پوششی برای ضعفهای کارگردانی اثر باشد؟یادمان باشد چیدمان بازیگری رفیق درمانی و عاطفه به خرج دادن نیست، صحنه بیرحم است و گاهی تماشاگر بیرحم تر!
در مجموع بعد از تماشای «عزازیل» به عنوان اولین تجربهی کارگردانی سپهر زمانی، میتوان امید داشت که این کارگردان جوان در ادامهی مسیرش با هوشمندی و دانستگی بیشتر بتواند تماشاگر و مخاطب خاص خودش را بیابد.و البته به عنوان پیشنهاد برای کارگردانانی که قصد دارند از چهرههای جدید و جوان در کارهایشان استفاده کنند و دائما از حضور بازیگران تکراری در سینما گلایهمند هستند، خواهش میکنم که این نمایش را ببینند. بازی بعضی از این دوستان جوان از بازیگران حال حاضر سینما بیاغراق بهتر است!
نوشته دنیا چهرازی