توصیف جشنواره فجر و تمام چیزهایی که “مجید اسلامی” از آن بی خبر است
سایت تحلیلی خبری فیلمروز/کمال پورکاوه:جشنواره فیلم فجر امسال و تصمیم تعدادی از فیلمسازان، هنرمندان و نویسندگان برای شرکت نکردن در این جشنواره سینمایی ، جنجال ها و حواشی بسیاری را بوجود آورده است.تحریم کنندگان جشنواره با اتکا به حوادث تلخ سیاسی و اجتماعی بوجود آمده و واکنش نه چندان همدلانه دولت به این وقایع ، تحریم این دوره از جشنواره فیلم فجر را نوعی اعتراض مدنی در سایه مسئولیت اجتماعی ناشی از حمایت از خانواده های داغدار دانسته و عده ای دیگر نیز با طرح این نکته که فرهنگ و سینما هیچ گاه تعطیل بردار نیست، استفاده از فرصت اکران و تماشای فیلم های مختلف را حق خود دانسته و حضورشان در جشنواره را به معنی نادیده گرفتن مسئولیت اجتماعی خود نمیدانند.
اگر از منظر حق انتخاب و تصمیم شخصی به این قضیه نگاه کنیم، میتوان این حق را به هر دو طیف ماجرا داد که هر فرد بر اساس تحلیل و دریافتی که از اتفاقات این روزها پیدا کرده است به این جمع بندی رسیده باشد که آیا در جشنواره امسال حضور داشته باشد یا با تاسی از درد و آلام مردمی که این روزها با آن روبرو هستند، حضور در هر جشن و جشنواره ای را به زمانی دیگر موکول کند. به گمانم این اختلاف نظر و عقیده که به رفتارهای متفاوتی نیر منجر می شود، نه تنها با اصل پویایی یک جامعه منافاتی ندارد، بلکه میتواند با دوری جستن از یک جامعه تک صدایی، زمینه رشد و بلوغ فرهنگ را در سایه استدلال های ناشی از عقاید مختلف را نیز فراهم آورد.به میان آوردن بحث های عوامانه ای چون دو دستگی و افتراق در جامعه ( آن طور که در بیاینه شهای حسینی بازتاب داده شده است) تنها از ذهنی نا آشنا با اصول توسعه فرهنگی میتواند مطرح شود، که شهر و جامعه پویا را با یک پادگان نظامی که در آن قرار است همه یک شکل، یک رنگ و یک عقیده داشته باشند اشتباه گرفته است.
مشکل زمانی آغاز می شود که که در هر دو طیف موافق و مخالف تحریم ، صداهایی شنیده می شود که بدون اتکا به استدلالی در خور اعتنا، برحق بودن موضع خود را زمینه ای برای برچسب زدن به طیف مقابل دانسته و کار را به توهین و تهدید نیز برسانند. در آشفته بازاری که” شعار سیاسی” جای “استدلال منطقی” را در هر گونه اظهار نظری گرفته است ، تهدید نماینده مجلس بر ممنوع الکار کردن طیف تحریمی جشنواره ، واکنش چندان عجیبی به نظر نمیرسد. در جایی که نوشته ها و توصیه های طیف به اصطلاح فرهیخته جامعه، رنگ و بویی پر از تناقض و منفعت طلبی به خود گرفته است ، باید هم انتظار عکس العمل های تند و تهدید آمیزی از این دست را نیز داشته باشیم .
در این میان، نوشته پر از نقص و تناقض مجید اسلامی در حمایت از حضور در جشنواره فیلم فجر ، با آن عبارت لوس و متظاهرانه ابتدای مقاله که بر خلاف اصول حرفه ای ژورنالیستی ، بازنشر و انتشار نوشته او را منوط به ” اخذ اجازه” از خودش کرده بود، زوال و مسیر رو به افول یکی از مطرح ترین منتقدان دیروز را آشکارا به نمایش میگذارد. شاید نگاهی دوباره به نوشته این نویسنده قدیمی بتواند راهگشا باشد :
۱-مجید اسلامی در ابتدای نوشته خودش اینطور آورده که :” جشنواره فیلم فجر هیچ وقت عملا جشنواره حکومتی نبوده، جشنواره ملی بوده و بسیاری از این فیلم ها در تایید حاکمیت نبوده و حتی بعضی از آنها بعدتر هرگز به نمایش در نیامده اند .”
جدای از اینکه به چه میزان عباراتی چون ” حکومتی” و ” ملی” با اتکا به تعریف نه چندان دقیق و غیر قابل تشخیص و اندازه گیری شان در زمینه فرهنگ ، میتوانند در یک نوشته مستدل به کار گرفته شوند ، نادقیق بودن نوشته مجید اسلامی را به راحتی می توان در فراموشی تاریخی او جستجو کرد.اینکه دولت تا سالیان سال ، شرط اصلی و اساسی اکران یک فیلم سینمایی را منوط به حضور در جشنواره فیلم فجر میدانست و به این وسیله موازنه و شرایط تولید در سینمای ایران را به دو بخش قبل از فجر و بعد از فجر تقسیم بندی کرد ، کجای معادله منتقد قدیمی ما قرار میگیرد؟
اینکه حتی بعد از حذف قانون حضور اجباری در جشنواره ، با توصیه های دستوری به هیات داوران، جوایز در نظر گرفته برای تعدادی از فیلمها جای خودشان را به آثار مورد نظر دولت می دهند تا نوید محمد زاده همچنان و پس از گذر سالها از اکران فیلم “عصبانی نیستم ” در جشنواره فیلم فجر، در حسرت و حیرت تعویض جایزه اش با فیلمی دیگر باقی بماند، چه تعریف و توصیفی از جانب مجید اسلامی پیدا میکند؟
واقعیت این است که سیستم هدایتی و حمایتی ، بازوهای نظارتی خودش را از جشنواره فجر آغاز کرده و منویات خود را در خلال و پس از اتمام آن پیگیری مینماید. شاید به همین دلیل است که منتقد ذوق زده ما از فیلم هایی اسم به میان می آورد که بعد از جشنواره مجالی برای اکران نیافته اند. جالب اینکه منتقد قدیمی ما در جای دیگری از نوشته اش ، ضمن فراموشی حرفهایی که درباره جشنواره ملی و حکومتی زده ، با توضیح اینکه جشنواره بالاخره یک تریبونی برای ابراز فکر و عقیده برای هر شخص فراهم می آورد، هشدار داده که : ” چرا باید این تریبون را به رسانه های حاکمیتی واگذار کنیم و بگذاریم آن را مال خود کنند؟!
۲-نوشته مجید اسلامی که کوشیده است متنی در باب اهمیت جشنواره فجر و حضور در آن باشد ، با نقض غرضی شگفت انگیز از جانب خود او تبدیل به یکی از فرمایشی ترین و بی اهمیت ترین جشنواره های جهانی شده است . جایی که او جوایز تعلق گرفته به فیلمسازان را در جشنواره فجر بی اهمیت دانسته و می نویسد:
“با نگاهی به ترکیب هیات داوران و ترکیب جایزه بگیران همیشگی اش ، میتوان کاندیدا و جایزه ها را پیش بینی کرد. ولی کی یادش هست که فجر به کدام هنرمند چند تا تندیس داده است؟ چه اهمیتی دارد که فجر خیلی ها را در این جایزه ها نادیده گرفته؟ وقتی به “ناخدا خورشید”، ” شبح کژدم” و “سارا” فکر میکنیم،چقدر جایزه هاشان برایمان مهم است؟ “
حرف درستی است. اما وقتی بدانیم که جشنواره ها ، اعتبارشان را از اهمیت جوایزی که به برگزیدگانشان میدهند دریافت میکنند، آن گاه به راحتی و با توجه به استدلال پیش رو ، وقتی که دریافت سیمرغ بلورین این جشنواره، نه در یاد کسی میماند و نه از اهمیت چندانی برخوردار است ، باید به فیلمساز کارکشته و باسابقه ای مثل “مسعود کیمیایی” حق بدهیم که عطای این جشنواره بی اهمیت را به لقایش بخشیده و به مسائل مهمتر و بنیادی تر بپردازد. شاید که این جشنواره بتواند محلی برای دیده شدن فیلمسازان جوانتر فراهم آورد( که حتما همین طور است) اما برای کارگردانان و هنرمندان نام آشنایی چون مهرجویی و کیمیایی و … که جایگاه اجتماعی و فرهنگی خود را سالها پیش از این بازیافته اند ، جشنواره فیلم فجر با اتکا به بی اعتباری جوایزش، جز رونق بخشیدن به خود جشنواره دستاورد چندانی برای آنها نخواهد داشت. برای هنرمندی که جایگاه و پایگاه های مختلفی برای ارتباط با مخاطب خود پیدا کرده است این تصمیم شخصی خود اوست که حضور یا عدم حضورش را در جشنواره ای از این دست تعیین میکند .
۳-مجید اسلامی در قسمت پایانی مطلب خود این طور می نویسد که : ” اگر قبول دارید که ” هامون” ، ” زیر درختان زیتون” و ” درباره الی” جایگاه خودشان را در تاریخ سینمای ایران پیدا کرده اند ، شک نکنید جشنواره فجر محلی بوده برای ظهور این دستاورد باشکوه”
اینکه جشنواره فجر بتواند اسباب ماندگاری یک اثر را در تاریخ سینمای ما فراهم آورد از آن دست تئوریهای عجیب و حیرت آوری است که احتمالا باید خود جناب اسلامی درباره آن توضیح دهد . اما واقعیت این است که رابطه میان جشنواره فجر و سینماگران ایرانی کاملا مسیری عکس آن چه جناب اسلامی در نظر دارند را طی می کند. این جشنواره نیست که به سینماگر ما اعتبار میدهد ، این فیلمسازان و سینماگران ما هستند که با آثارشان به اعتبار جشنواره دامن میزنند. اگر بخواهیم تئوری بی اهمیت بودن جوایز جشنواره فجر را از جناب اسلامی بپذیریم ، آنگاه متوجه خواهیم شد که این نویسندگان ، منتقدان و علاقمندان جدی سینما بوده اند که با تحلیل هایشان ، فیلم هایی چون “هامون” و “درباره الی” را در تاریخ سینمای ما ماندگار کرده اند.
جشنواره فجر تنها کاری که کرده است توانسته است محلی برای اکران ابتدایی این فیلم ها فراهم آورد. با این تئوری احتمالا باید نقش شهرداری و حوزه هنری و سینماداران محترمی که اقدام به اکران این فیلم ها کرده اند را هم در ماندگاری این فیلم ها در تاریخ سینمای ایران ذکر کنیم!! ماندگاری در تاریخ سینما مولفه ای است که جوایز سینمایی و جشنواره ها سهم چندانی در بروز آن نداشته و ندارد. از هیچکاک ماندگار در تاریخ سینما که هیچگاه جایزه اسکاری را به خانه اش نبرد گرفته تا اصغر فرهادی و فیلم فروشنده که بدون حضور در جشنواره فجر ، خود را در ذهن علاقمندان سینما جاودان کرده اند ، نشان میدهد که این قابلیت خود اثر در طول زمان است که در سایه تحلیل های منتقدان توانسته اثری را در ذهن مخاطبان و تاریخ سینما جاودان نماید.
کافی است به لیست منتخبان “بهترین فیلم” سالهای اخیرجشنواره فجر نگاهی بیندازیم تا بتوانیم میزان ماندگاری آنها را در حافظه ذهنی خودمان نیز بررسی کنیم:
دیوانه از قفس پرید، روز سوم، به رنگ ارغوان، استرداد، آذر شهدخت پروین و دیگران و … .حالا شاید بتوانیم و بخواهیم قبل از آنکه مطلبی راجع به ویژگیهای مثبت جشنواره جهت محکوم کردن هواداران شرکت نکردن در جشنواره به نگارش در آوریم، به جای نوشته ای شتابزده، کمی هم به استدلالی که میخواهیم به میان آوریم فکر کنیم.