درباره” پلنگ سیاه” ، فیلم ابر قهرمانی دیگری از مارول
نقد و بررسی فیلم " پلنگ سیاه"
سایت خبری تحلیلی فیلمروز : «پلنگ سیاه» تازه ترین فیلم ابرقهرمانی بر اساس داستان های کامیک کمپانی مارول است که البته با تمامی داستان های دیگری که از مارول سراغ داریم، تفاوت دارد. تفاوتش هم از منظر نژادی است. این داستان و شخصیت اصلی اش تنها کامیک مارول است که تمام قهرمانانش سیاه پوست هستند. آنهایی که فیلم «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» را دیده اند، البته آشنایی بیشتری با این شخصیت و داستانش دارند.
فیلم را رایان کوگلر کارگردانی کرده که از کارگردانان جوان و البته سیاه پوست هالیوود است که هر چند تنها سه فیلم در کارنامه خود ثبت کرده اما نشان داده که بسیار قدر و ماهر است. تجربه پیشین این کارگردان فیلم موفق «کرید» بود که در حقیقت دنباله ای در سلسله فیلم های راکی محسوب می شد. او البته در نوشتن فیلمنامه نیز با «جو رابرت کول» همکاری کرده است. البته اصل داستان متعلق به «استن لی» است که همراه با «جک کربی» به عنوان خالق این شخصیت شناخته می شود. فیلم با بودجه ای ۲۰۰ میلیون دلاری ساخته شده و تا زمان نگارش این مطلب قریب به ۹۵۰ میلیون فروش داشته است؛ به این می گویندیک بلاک باستر واقعی.
اطلاعات فوری
پلنگ سیاه Black Panther
کارگردان: رایان کوگلر
فیلمنامه نویس: جو رابرت کول /. رایان کوگلر (بر پایه «پلنگ سیاه» اثر استن لی)
مدیر فیلمبرداری: ریچارد موریسون
تدوین: کلاودبا کستلو، مایکل شاور
موسیقی: لودویگ گورانسون
بازیگران: چادویک بوزمن، مایکل بی. جردن، لوپیتا نیونگو، دانای گوریرا، مارتین فریمن، دنیل کالویا، فارست ویتاکر و اندی سر کیس
تهیه کننده: کوین فایگی
محصول: ۲۰۱۸ مارول
امتیاز در «IMDb»:ا ۷٫۸ از ۱۰
نمره متاکریتیک: ۸۸
میزان رضایتمندی در راتن تومیتوز: ۹۷ درصد
صعود باشکوه سیاهان
زمانی شاید اگر کسی می گفت قرار است یک فیلم ابرقهرمانی با اکثریت غالب بازیگران سیاه پوست ساخته شود، همه پیشاپیش به تاسف سری تکان می دادند و بر شکست آن اتفاق نظر داشتند. لازم نیست زیاد به روزگار دور سفر کنیم. یکی از مهم ترین ستارگان سیاه پوست، یعنی وسلی اسنایپس، در میانه دهه ۹۰ سودای ساخت این فیلم را داشت اما آن قدر پیش پایش سنگ انداختند و انگ سیاسی به پروژه اش زدند که کار را رها کرد. مشکل اصلی اسنایپس همنامی این داستان با حزب پلنگ سیاه بود؛ حزبی مارکسیستی و مخالف آپارتاید که در دهه ۶۰ میلادی لرزه بر اندام ساکنان کاخ سفید می انداخت. به این ترتیب پلنگ سیاه هر چند در کامیک های مارول حضور نسبتا موفقی داشت
اما تا همین اواخر امیدی به رسیدن به پرده نقره ای برایش متصور نبود. وقتی در فیلم «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» نقشی فرعی به این ابرقهرمان دادند و بازیگری گمنام به نام چادویک بوزمن را به ایفای آن گماردند. کم کم بحث این ابرقهرمان سیاه پوست باز شد. «پلنگ سیاه» یک موقعیت تمام عیار بود که تمام ابرقهرمان های سفید را نیز تحت سیطره خودت گرفت. در رکورد پیش فروش بلیت «بتمن علیه سوپرمن: طلوع عدالت» را پشت سر گذاشت و حتی خود«کاپیتان آمریکا» را هم شکست داد. فیلم چنان موفق بود که درهمان دقایق ابتدایی مراسم اسکار، «جیمی کیمل» مجری مراسم به شوخی گفت: «در همین دقایقی که داشتم با شما صحبت می کردم، «پلنگ سیاه» ۲۰۰ میلیون دلار دیگر فروخت!»
این در حالی اتفاق می افتد که نزدیک به دو دهه است سیاهان موقعیت چشمگیری در گیشه سینما نداشته اند و هر چند هر از گاهی در مراسم اسکار برخی فیلم های شان تحویل گرفته شده (مثل همین امسال که «برو بیرون» و «گل اندود» چند نامزدی داشتند) اما یک موقعیت واقعی که به آنها قدرت عرض اندام در برابر سفیدپوستان بدهد در کارنامه شان دیده نمی شود. حالا سیاهان سینمای آمریکا به راحتی می توانند این صعود باشکوه را جشن بگیرند و امیدوار باشند به خلق آثار موفق دیگری که هم گیشه را فتح کنند و هم مورد تشویق منتقدان قرار گیرند.
یک فیلم درست و حسابی
داستان پلنگ سیاه زمانی اتفاق می افتد که تونی استارک انتقامش را از کاپیتان آمریکا گرفته و با این حساب روایتی از دوران بعد از وقایع فیلم «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» رخ می دهد. پلنگ سیاه که نامش در اصل تچالاست و تباری آفریقایی دارد به سرزمین خود «واکاندا» بر می گردد تاپادشاه آنجا شود اما داستان آن قدرها خوب و خوش پیش نمی رود؛ یک واسطه تجهیزات مهیب نظامی به نام کلای یک محموله ویبرانیوم دزدیده و تهدیدی است برای جهان. چنین است که تچالا در قالب پلنگ سیاه به همراه نامزد سابق خود ناکیا وارد عمل می شود تا دنیارا نجات دهد.
فیلم پر کاراکتر«پلنگ سیاه» از حضور بازیگرانی چون «چادویک بوزمن»، «مایکل بی. جردن»، «لوپیتا نیونگو»، «دانای گوریرا»، «مارتین فریمن»، «دنیل کالویا»، «فارستویتاکر» و «اندی سر کیس» بهره می برد. آنهایی که سینمای روز آمریکا را جدی تر دنبال می کنند حتما از این فهرست متوجه شده اند که بیشتر ستاره های نوظهور سیاه پوست در «پلنگ سیاه» حضور دارند. «پلنگ سیاه» با این داستان و ساختار مستحکمش با استقبال گرم منتقدان روبرو شد. امتیاز آن در IMDb به ۷٫۸ رسیده، متاکریتیک امتیاز بالای ۸۸ را برایش در نظر گرفته و امتیاز خارق العاده ۹۷ نیز در راتن تومیتوز برایش به ثبت رسیده است. پس به نظر هجدهمین فیلم ساخته شده در دنیای مارول یک اثر درست و حسابی و قابل اعتنا دز آب در آمده است.
سیندرلای سیاه
داستان درخشش «چادویک بوزمن» در این نقش هم از آن رویاهای آمریکایی است با چاشنی سیندرلا. بوزمن در سال ۱۹۷۷ متولد شد، پدرش کارگر کارخانه نساجی بود و مادرش پرستار. او از طریق تحصیل هنر و اخذ مدرک کارشناسی کارگردانی توانست موقعیت هایی در دنیای هنر به دست بیاورد. این بازیگر از سال ۲۰۰۳ فعالیتش را در عرصه تلویزیون آغاز کرد. در کارنامه تلویزیونی او البته کار چندان شاخصی دیده نمی شود. اولین شانس برای حضور در سینما در سال ۲۰۰۸ نصیبش شد و با فیلم «اکسپرس: داستان ارنی دیویس».
چادویک بوزمن
نقش او در این فیلم مختصر بود. در فیلم «۴۲» توانست خودی نشان دهد، چون نقش قهرمان افسانه ای بیسبال، جکی رابینسون را بازی کرد. بعدها در «به پا خیز» توانستیک نقش اسطوره ای دیگر این بار در عرصه موسیقی را بازی کند. او در این فیلم نقش جیمز براون، ستاره موسیقی سبک سول را مبازی کرد. با این همه هیچ کدام از این نقش ها برایش شهرتی به بار نیاورد. برای بازیگری در آستانه چهل سالگی دیگر پروژه ستاره شدنش تمام شده و نافرجام به نظر می رسید
اما «کاپیتان آمریکا» به کمکش آمد و همان نقش مختصرش در این فیلم به اندازه تمام نقش های دیگرش دیده شد و اهمیت یافت. بخت با او یار بود که «رایان کوگلر» تصمیم گرفت از شمایل آشنای او در کاپیتان آمریکا بهره بگیرد و نسخه مستقل «پلنگ سیاه» را نیز با حضور او بسازد. کارگردانی که پیش تر در فیلم «کرید» مایکل بی. جردن را به مقام یک ستاره ارتقا داده بود. سرانجام در چهل سالگی چادویک بوزمن به چیزی که می خواست رسید.
اسپایک لی
مهم تر از اسپایک لی
تا سال های سال اسپایک لی چشم و چراغ کارگردانان سیاه پوست بود. او با فیلم هایی چون «مالکوم ایکس» و «گردفروشان» توجه زیادی را به خود و البته به مسائل سیاهان برانگیخت. بعد از آن اما موفقیت کارگردانان سیاه پوست مقطعی بود. حالا در سالی به سر می بریم که جردن پیل با فیلم قابل توجه «برو بیرون» و رایان کوگلر با «پلنگ سیاه» افق های روشنی را پیش چشم سایهان هالیوود قرار داده اند. کوگلر نشان داده که دوست دارد با ژانر و کالت سروکار داشته باشد، اما کارش، کلیشه ای و عاری از خلاقیت نیست. او ضمن رعایت تمام قواعد مجموعه فیلم های راکی، در «کرید» به خوبی قدرت را از قهرمان سفید به قهرمان سیاه منتقل کرد. حالا در «پلنگ سیاه» هم نشان داده که
لازم نیست حتما «بتمن» و «سوپرمن»ی در کار باشد. اگر هم روزی ابرقهرمان های کمکی در قسمت های بعدی «پلنگ سیاه» حضور بیابند، قطعا حضورشان فرعی خواهد بود. نباید فراموش کرد که «پلنگ سیاه» در دنیای مارول با «چهار شگفت انگیز»، «اونجرز» و «مدافعان» حشر و نشر دارد و بعید نیست به زودی در دنیای سینما نیز با آنها متحد شود. خود کوگلر به مجله رولینگ استون گفته است: «بزرگترین چیز برای من تم های داستان هستند و این که بگذارم با چیزی که توی سرم هست پیوند بخورند و مطمئن شوم که می توانم آنها را اجرا کنم. من درباره ایده ای که می خواستم در این فیلم بازتاب دهم بسیار صادق هستم و آن ایده چیزی نیست جز این که معنای آفریقایی بودن چیست. این نخستین چیزی بود که درباره اش فکر کردم و این موضوع برای همه جالب بود.»
رایان کوگلر
پلنگی که دل منتقدان را برد
اما چه شد که «پلنگ سیاه» این قدر از سوی منتقدان مورد تحسین قرار گرفت و امتیازهای بالا گرفت؟ شاید بخش اندکی از ماجرا نگاه اقلیت پسندی باشد که اینروزها در محافل روشنفکری آمریکا رونق دارد. توجه به رنگین پوستان به هر حال باب روز است اما وقتی برآیند نظر منتقدان را درباره فیلم می خوانیم، می بینیم به نکات مشترکی اشاره کرده اند.
نخستین و مهم ترین نکته این است که از نظر خیلی از منتقدان این فیلم یک اکشن تخت و بی معنی نیست که تنها تکیه اش بر محبوبیت کامیک استریپش باشد و برند مارول. فیلم جوری ساخته شده که سیاسی و اجتماعی عمیقی از آن می توان برداشت کرد که همگی با وضعیت کنونی دنیا سازگاری دارد. ساده ترش می شود این که این بار با یک فیلم ابرقهرمانی طرف نیستید که در خودش خلاصه می شود. فیلم می خواهد جز سرگرم کردن تماشاگران، ذهن و روح آنها را درگیر مفاهیمی مهم تر و عمیق تر کند. به همین دلیل است که لحن فیلم نسبت به سایر آثار مجموعه مارول قدری جدی تر است و جدال خیر و شر در آن بنیادی تر، به همین خاطر است که فاصله معناداری از بسیاری از فیلم های آبکی متکی به نام و قهرمانان مارول می گیرد.
حالا منتقدان حتی در این باره حرف می زنند که «پلنگ سیاه» می تواند بهترین فیلم مجموعه مارول باشد، چیزی که شاید هرگز کسی فکرش را هم نمی کرد. مذمت جنگ، نبرد با تمامیت خواهی ابرقدرت ها، مسائل نژادی، بحران های نژادی و حقوق بشری آفریقا و … رد پررنگی در این فیلم دارند که نمی توان بی اعتنا از کنارشان گذشت.پس انگار یک ماندلا در دنیای مارول متولد شده است که داستانی انسانی دارد و پر از تعقیب و گریز و فراز و فرود
منبع: همشهری جوان