فیلم بوتاکس و دنیای ذهنی اکی خانم!
سایت تحلیلی خبری فیلمروز: فیلم بوتاکس اولین ساخته بلند کاوه مظاهری این روزها در گروه هنر و تجربه در حال اکران است. کمال پورکاوه در یادداشتی به ویژگیهای ساخته این کارگردان جوان پرداخته است:
۱-کاوه مظاهری :
نام «کاوه مظاهری» بیش از هر چیز با فیلم کوتاه گره خورده است. آن دسته از تماشاگرانی که سینمای کوتاه و اخبار تولیدات و جوایز دریافتی آن راپیگیری میکنند، بیش از همه با نام این فیلمساز خوش ذوق آشنا هستند. فیلم کوتاه « روتوش »با آن ایده موجز و درگیرکنندهاش ، آن چنان تاثیری بر بینندهاش میگذاشت، که هیات داوران بسیاری از جشنوارههای معتبر فیلم کوتاه در جهان را وادار به پهن کردن فرش قرمز برای کاوه مظاهری میکرد.«روتوش»در عرض سه ماه، به خاطر کسب جایزه از سه جشنواره مورد تأییدِ آکادمی اسکار، سه بار متوالی برای شرکت در رقابت جایزه آکادمی اسکار ۲۰۱۸ معرفی شد که در نوع خودش یک رکورد در تاریخ سینمای ایران محسوب میشد.
با این توصیف، طبیعی است که خبر ساخت اولین فیلم بلند این کارگردان با استعداد که افتخارات بسیاری را در سینمای کوتاه برای ما به همراه آورده است، علاقمندان جدی سینما را برای دیدنش کنجکاو نماید . در این میان ، کاوه مظاهری برای تولید اولین فیلم بلندش ، همان مسیری را انتخاب میکند که بهمن قبادی و بسیاری از فیلمسازان دیگر، برای اولین ساخته بلند خود انتخاب کردند: یعنی تهیه یک نسخه بلند از فیلم کوتاهِ موفقی که پیش از این ساختهاند.
«روتوش» داستان زن جوانی بود که در سایه اختلافات و دلزدگیهای زندگی زناشویی و در مواجهه با شوهری که برای زنده ماندن به کمک او نیاز دارد، فرصت را غنیمت شمرده و میکوشد تا زندگی و شرایط جدیدی را برای خود رقم بزند . ایدهای جذاب برای فیلم کوتاه که کاوه مظاهری کوشیده است در فیلم بلند «بوتاکس» هم ، با گستردهتر کردن همان ایده و جایگزین کردن کاراکتر خواهر و برادر به جای زن و شوهر ، مسیر پر افتخار فیلم کوتاه روتوش را هم در سینمای بلند تجربه کند .اما در این بین تفاوت میان دو مدیوم سینمایی و موانعی که در این مسیر وجود دارد ، نتوانسته نتیجه دلخواه را برای کارگردانش رقم بزند.
۲-تسلط فیلمساز بر عناصر بصری سینمای مدرن:
-ترکیب بندی تصاویر، رنگآمیزی و قاب بندیهای غیر کلاسیکِ کاوه مظاهری در فیلم بوتاکس که نشانی از تسلط او به مولفههای بصری روایت در سینمای مدرن را با خود به همراه دارد، به راحتی میتواند مخاطب آشنا با این عناصر را با خود همراه نماید. به فصل حضور عماد و اکرم بر روی پشت بام نگاه کنید که قاب بندی هوشمندانه کارگردان ، فضاهای متفاوتی را بوجود آورده و آذر را ( بعنوان کاراکتری که بیش از هر شخصیت دیگری حرص و طمع پول درآوردن را دارد) در موقعیتی قرار میدهد که با حضورش در گوشه پایین کادر، سقف و فضای خانه، فشار بصری عجیبی را به او وارد میکند . یا جایی که دوربین کارگردان با تاکید بر دیواری که فضای میان آشپزخانه و اتاق را از هم جدا میکند، موفق میشود در یک کادر ثابت ، چنان اتمسفر دوگانهای را ترسیم نماید که یک طرف آن را اکرم با آن درونگرایی و خونسردی همیشگیاش و طرف دیگر آن را آذر با تمام تشویشها و اضطرابهایش تشکیل میدهد
در کنار این موارد، میتوان به استفاده کارگردان از صداهای خارج از قاب و گفتگوها و عکس العملهایی که خارج از دید تماشاگر اتفاق میافتند هم بعنوان نشانههایی از علاقه فیلمساز به روایت مدرن از یک واقعه سینمایی اشاره کرد.
۳-حفرهای بزرگ در فیلمنامه:
بوتاکس با دوری جستن از مولفههای مرسوم یک درام جنایی (که معمولا بر معمای قتل و روشن شدن انگیزههای قاتل و زندگی پر اظطراب پس از ارتکاب جنایت تاکید دارد،) کوشیده است با تمرکز بر روی شخصیت اکرم و نزدیک شدن به کاراکترهای اصلی فیلم، دست به خلق نوعی درام روانشناسانه بزند که تمام حوادث و اتفاقات ، از دریچه ذهن آنها قابل فهم باشد. اما به نظر میرسد مشکل فیلم بوتاکس دقیقا از همین نقطه است که آغاز میشود .جایی که فیلمساز به جای نزدیک شدن به دنیای درونی اکرم و نمایش پیچیدگیهای ذهنی او ، تنها به سکوت و رفتارهای نامتعارفش بسنده کرده و هیچ نشانه و اطلاعات دیگری از او به ما نمیدهد . نمونههای درخشانی از ترسیم یک کاراکتر با بیماری روحی و روانی را در همین سینمای خودمان( در آثاری چون برادرم خسرو ساخته احسان بیگلری و بازی شهاب حسینی در نقش یک بیمار دو قطبی و پرویز ساخته تکان دهنده مجید برزگر با بازی لووان هفتوان در نقش مردی با عقدههای سرکوب شده ذهنی ) میتوان پیگیری کرد که درامِ فیلم بر مبنای حوادثی چیده شده که بتواند درونیات کاراکترها را به خوبی در پیش چشم تماشاگر عیان سازد .
به زبان ساده، در این گونه آثار ، شخصیت پردازی در گرو حوادثی قرار میگیرد که بتواند لحظه به لحظه ، روح و روان پیچیده کاراکترها را برای تماشاگر آشکار نماید. هر حادثهای که در فیلم اتفاق میافتد باید بتواند لایهای از ذهن پیچیده شخصیتها را کنار زده و او را برای مخاطب ملموس و قابل درک سازد . اما بوتاکس و فیلمنامه نویسانش ، با عبور از این اصل اساسی، ما را با انبوهی از ابهامات و سوالات بیجواب تنها میگذارند:
*چرا آذر باید عماد را به صرف یک مخالفت ساده ، سدی در برابر خواستههای خود بداند؟ مگر نه این است که عماد به خاطر قصدش برای سفر به آلمان بیشتر از دو خواهرش محتاج به پول است و به شکل طبیعی باید از سود کشت قارچ در خانه استقبال کند؟!
*رابطه عاشقانه و نیم بند میان آذر و سعید قرار است درام را به کدام سمت و سو هدایت کند؟ اگر چنین رابطهای را از فیلم حذف کنیم، اتفاقی در مسیر پیشرفت درام میافتد؟
*کاراکتر عماد بعنوان برادری که یک روز به اکرم روسری هدیه میدهد و روز دیگر راه رفتن او را مسخره میکند و او را اکی صدا میزند ، گنگ و مبهم است.
*کاراکتر آذر بعنوان موتور محرک داستان که میکوشد سناریوی تخیلی مهاجرت عماد به آلمان را در اذهان جا بیندازد ، به شکل طبیعی و با توجه به وضعیت روحی و روانی اکرم ، باید از باور عمیقی که اکرم نسبت به این سناریو پیدا کرده است خوشحال باشد اما در کمال تعجب و در اقدامی عجیب ، او را به خاطر این باورش از خانه بیرون میفرستد و زمینه خشم و عصیان او را فراهم مینماید . قضیه هنگامی بغرنجتر میشود که بدانیم آذر همواره از ترس اینکه مبادا اکرم چیزی از واقعیت ماجرا به کسی گفته باشد نگران بوده و او را بابت درخواستش در رابطه با کندن زمینِ باغچه توسط کارگران شماتت میکند . در این بین مشخص نیست که آذر چرا باید به شکل مداوم واقعیت ماجرا را به اکرم یادآوری کرده و حتی او را برای بار دوم به دریاچه نمک ببرد.؟!
۴-سوء تفاهمی به نام بازی خوب:
به نظر میرسد که در این سالها ، نقد و قضاوت درباره کیفیت بازیگران سینمای ایران دچار سوءتفاهم بزرگی شده و معمولا هر بازیگری که بتواند بیشتر فریاد بزند و رگ گردنش را به رخ تماشاگر بکشد و یا اگر از سوی دیگر بام افتاده و سکوت پیشه کرده و کمتر دیالوگ بگوید با تشویق و تحسین منتقدان و تماشاگران روبرو میشود.به گمانم پیش از آنکه بخواهیم درباره کیفیت یک بازیگر در یک اثر مشخص صحبت کنیم، باید این پرسش را از خودمان داشته باشیم که اساسا بازیگر مورد نظر چه چیزی را خوب بازی کرده است؟
طبیعی است که در این میان، نقش فیلمنامه و شخصیت پردازی مناسبِ نویسنده میتواند ملاک و معیار خوبی برای محک زدن تواناییهای بازیگر به ما بدهد( .اگر بهروز وثوقی توانسته نقش یک کاراکتر معتاد را در فیلم گوزنها به خوبی ترسیم نماید ، نتیجه فیلمنامه و متن هوشمندانه و تاثیرگذاری است که در کنار تواناییهای خود او توانسته به یک نتیجه درخشان منجر شود )
درباره بوتاکس و بازی متفاوت سوسن پرور در این فیلم بسیار شنیدهایم.در اینکه یک بازیگر از وسط کارهای کمدی تلویزیونی به یک فیلم جدی پرتاب شده و توانسته سویه دیگری از تواناییهای خود را به نمایش بگذارد شکی نیست ، اما سوال اصلی درباره بوتاکس و شخصیت پردازی ناقصی که از اکرم در این فیلم صورت گرفته این است که سوسن پرور، دقیقا چه کاراکتری را خوب بازی کرده است؟! به نظر میرسد تا وقتی که ابهامات درباره وجوه مختلف یک کاراکتر در متن اثر رفع نشده باشد ، صحبت از بازی خوب ، آن هم در درامی که با عبور از تیپهای همیشگی در صدد ترسیم کاراکترهای خاص خود است ، شوخی به نظر میرسد.
نوشته : کمال پورکاوه