سایت خبری تحلیلی فیلمروز : داستانی عاشقانه در یکی از محالترین جاهای جهان؛ یک کشتارگاه، شکل میگیرد. فیلم «
در روح وجسم» گواهی است بر شجاعت کارگردان و نویسندهاش، ایلدیکو انیدی که برای اولینبار نامزد دریافت جایزه اسکار شدهاست. ایلدیکو انیدی در بوداپست متولد شد.
این کارگردان ۶۲ ساله توانست ۳۰سال پیش با بردن جایزه دوربین طلایی کن برای اولین فیلم بلندش «قرن بیستم من» راه خود را به عرصه بینالمللی باز کند. «نیویورک تایمز» این فیلم را در سال ۱۹۸۹ جزو ۱۰فیلم برتر سال قرار داد. در دهه بعد این کارگردان چهارفیلم ساخت. فیلم «سیمون جادوگر» در سال ۱۹۹۹ برنده جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره فیلم بینالمللی لوکارنو شد. بعد از آن انیدی تا ۱۸سال فیلمی نساخت.
فیلمسازی که ناامید نشد
انیدی در دفتر هالیوود نتفلیکس به خبرنگار «ایندی وایر» گفت:«باورتان نمیشود، من دائما داشتم روی پروژههایم کار میکردم، و تا مرز اجرای ایدههایم پیش میرفتم.» پنج تا از فیلمهایش کنار گذاشته شدند، ازجمله داستانی که در دهه ۳۰ در نیویورک میگذرد و دانشمندانی در آشپزخانهای دارند محاسبات پروژهای را انجام میدهند که بعدها به پروژه منهتن معروف میشود. با اینکه این تلاشها انیدی را با «آدمهای خوبی» آشنا کرد، اما شکستهای پیدرپی پروژههایش او را ناامید کرد.
«آدم وقتی مستأصل میشود تصمیمات بدی میگیرد حتی اگر نیت خوبی داشته باشد. اگر حواستان نباشد با آدمهای اشتباه حشر و نشر میکنید و این میتواند سالهایی از زندگیتان را بدزد.»
انیدی خجالتی و درونگرا، کارش را با پرفورمنس و برگزاری نمایشگاه با گروه هنری بینارشتهای ایندیگو آغاز کرد. هدفش از هنر همانطور که خودش میگوید این است که:«زندگی را بفهمم و بفهمم دور و برمان چه اتفاقی میافتد.» بعد از ساختن فیلم «قرن بیستم من» انیدی متوجه میشود بهترین رسانه برای بیان افکارش فیلمسازی است. «فیلمسازی پیچیده است و مراحل بسیار مختلفی دارد». خلوتی که برای نوشتن فیلمنامه نیاز داریم و درگیری آدمها در اتاق تاریک مونتاژ «یک انفجار بزرگ از ارتباط آدمها» است.
به نظر انیدی وقتی همه دور هم برای هدف مشترکی گرد آمده باشیم روابط بین آدمها ساده میشود. «وقتی با یک گروه فیلمی میسازید، انگار با هم به قطب شمال میروید. اگر از این سفر برگردید و ۲۰ سال بعد همدیگر را ببینید به چشمان هم نگاه میکنید و با خود فکر میکنید، ما با هم کاری را به سرانجام رساندیم.»
بعد از کنار گذاشتهشدن چندین پروژهاش بالاخره پیشنهادی به او شد که امید را به انیدی بازگرداند. کانال تلویزیونی «اچبیاوی» اروپا به او پیشنهاد ساخت سریال ۳۷ قسمتی «تراپیا» را براساس سریال «دوره درمان» داد. او در این دوران رکود کاری در دانشگاه هنرهای نمایشی شهر خود تدریس میکرد. بعد از مدتی تصمیم گرفت به یکی از فیلمنامههایی که ۱۰سال آن را رها کرده بود سری بزند.
در فیلم «در جسم و روح » سرپرست کشتارگاه به نام اندره (با بازی گِزا مورچانی) تازهواردی به نام ماریا (با بازی الکساندرا بوربه) را میبیند. ماریا مأمور کنترل کیفی است که مسئولان به این کشتارگاه اعزام کردهاند. آنها هر دو شخصیتی جماعتگریز دارند، اما شناخت ماریا دشوار است، روی تمام قطعات گوشت لیبل درجه دو میزند چراکه چند میلیمتر از استانداردها چاقترند. بعد از آنکه در کشتارگاه دزدی اتفاق میافتد، روانشناسی (با بازی ریکا تِنکی) به طور تهاجمی تمامی کارکنان را بازجویی میکند.
در کمال تعجب اندره و ماریا هردو خوابی مشابه برایش تعریف میکنند که گوزنی بودهاند به دنبال غذا در دشتی برفی درون جنگل. آن دو متوجه میشوند که خوابهایشان شبیه به هم است و این اتفاق برایشان نقطهاشتراکی میشود و به آرامی عاشق هم میشوند. در این بین ماریا که دچار وسواس است خودش را آماده میکند تا بتواند با فرد دیگری معاشرت کند. انیدی خود میگوید: «رویاهای ما چیزی است که تمام مردم را بدل به افرادی فراواقعی و جادویی میکند.»
وارد شدن به ذهن زنی غریب
انیدی تکفرزند خانواده بود، شخصیت ماریا الهام گرفته از زمانی است که انیدی داشت دو فرزندش را بزرگ میکرد و در این برهه انگار دوباره کودک شده بود (سومین فرزند او طی خطای پزشکی بعد از تولد فوت کرد). بعد از تولد بچههایش انیدی تازه دوچرخهسواری و شنا کردن یاد گرفت. «بازیکردن با بچهها باعث میشود نظرتان راجع به همهچیز تغییر کند. درست مثل بچهها در زمان و مکان گم میشوید.» بنا براین نکته فیلم «در روح وجسم» «این نیست که زندگی زنی غریب را ببینیم بلکه این است که وارد دنیای ذهنی او بشویم.»
موسسه سرمایهگذاری فیلم مجارستان صددرصد بودجه فیلم را تأمین کرد. «این فیلم آرام و با صبر و آرامش ساخته شد.» در ماه دسامبر، در جشنواره فیلمهای اروپایی فیلم «درروح و جسم » نامزد چهارجایزه شد، که در بین آنها نامزد بهترین فیلم اروپایی و نامزد بهترین کارگردان اروپایی هم شد. اما فقط بوربه که بازیگر تئاتر بود و فقط در نقشهای جزئی جلوی دوربین ایفای نقش کرده بود، برنده جایزه بهترین بازیگر اروپایی شد. مورچانی بازیگر آماتوری است که ۲۰ سال از زندگیاش را بهعنوان مدیرعامل انتشارات معتبر ماگوتو سپری کرده است. انیدی میگوید: «او هیچوقت در فیلمی بازی نکرده و فکر نکنم دوباره در فیلمی ایفای نقش کند.»
گوزنها چگونه تصویر شدند
وقتی او داشت روند ۳۸ روزه فیلمبرداری را آغاز میکرد، فیلمنامه را به یکی از دوستان فیلمسازش نشان داد، او فیلمنامه را باشکوه توصیف کرده بود، اما گفته بود ضبط سکانسهای گوزنها در جنگلهای برفی «غیرممکن است.» وقتی زولتان هوراکی مربی حیوانات کهنهکاری که فیلمهایی چون «مارکوپولو» نتفلیکس و «پسر جهنمی ۲: ارتش طلایی» گیلرمو دلتورو را در کارنامهاش دارد کار را قبول کرد شانس به انیدی رو کرد. او این کار را بهرغم حقالزحمه کمتر قبول کرد چراکه از چالش پیشرویش هیجانزده شده بود. آنها از این حیوانات زیبا ۶روز فیلم گرفتند. تمام سکانسهای وحشتناک کشتارگاه هم واقعی هستند و در یک کشتارگاه حقیقی ضبط شدهاند.
از محدودهات بیرون بیا
فیــلـــــم «در جسم و روح» کاراکترهایش را «با مشکلاتشان رو در رو میکند، آنها باید آنقدر شجاع باشند تا از حدود امن خود بیرون بیایند و به خود اجازه بدهند زندگی واقعی را تجربه کنند، زیرا زندگی حقیقی فقط چیزهای خوشایند را شامل نمیشود.» برای همین است که در فیلم سکانسهایی از گاوهای سلاخی شده، ارههای استخوانبر و لاشههای آویخته به چنگک میبینیم. انیدی میگوید بعد از ازدواج تازه عشق به حیوانات در او زنده شدهاست؛ خانواده شوهرش نزدیک به ۴۰۰سال در روستای هیلساید در نوردهاین وستفالن آلمان پرورشدهنده گاو بودند. «برایم عجیب بود که گلهها چه زندگی پرباری آنجا داشتند.
آنها آزاد بودند و در کنار هم زندگی میکردند.» این کارگردان میگوید: «بیش از۳۰هزار سال است که ما گلهداری میکنیم، با آنها زندگی میکنیم، تا مدتها مردم زمستانها را با حیواناتشان در یک خانه میگذراندند، ما بعد آنها را میکشیم و از گوشتشان تغذیه میکنیم.» اما بعد از جنگ جهانی دوم کشتن این موجودات به پشت درهای بسته انتقال یافت. «در این دنیای مدرنیزه شده تنها یک چیز وحشتناکتر از کشتن آنهاست و آن هم برخورد ما با آنها پیش از کشتنشان است.» با وجود این انیدی در موقعیتهای خاص همچنان گوشت میخورد. «نمیخواهم به کسی چیزی را تحمیل کنم، فقط میخواهم درست تصمیم بگیرند، بدانند گوشت چطور تهیه میشود.»
اطلاعات تصمیمساز
انیدی مبهوت این است که چطور فرهنگ ما «ما را از دیدن این چیزها مصون میدارد.» از چیزهایی مثل شرایط اسفبار گیاهان در جنوبشرق آسیا که آیفونها را آنجا سر هم میکنند. «تصمیمات زندگی براساس اطلاعات درست گرفته نمیشود، و همین زندگی در این زمانه را بسیار ترسناک و رعبآور میکند.» برای همین است که سکانسهای خواب در فیلمش به نظر خودش بیشترین تاثیر را روی مخاطب دارند. «چراکه زیبایی و قدرت چیزهای واقعی را نشان میدهد.» فیلم «در روح وجسم» سال پیش در جشنواره بینالمللی فیلم برلین اکران شد، ۵۲ درخواست توزیع گرفت و جایزه خرس طلایی را هم برد. فیلم در فستیوال فیلم تورنتو و بنیاد فیلم آمریکا هم پخش شد. انیدی میگوید حق کپیرایت فیلم به ۹۲ کشور فروخته شدهاست، که نصف آنها تازه به سینما روی آوردهاند. او میگوید: «خوشحالم که در کشورهای بسیاری مردم فرصت این را دارند که فیلم را در سینما ببینند، چراکه به قدرت تجربه فیلم در سینما اعتقاد دارم.»
درعینحال که او گردجهان مــیگشــت تــا جــوایــزی از جشنوارههای گوناگون دریافت کند، از جشنواره فیلم سیدنی تا جشنواره فیلم بمبئی، بازخوردهای زیادی از مردمی که نمیتوانستند به سینما بروند یا سینمایی نزدیکشان نبود گرفت. بنابراین او، از هر دو روش پخش چه در سینما چه در تلویزیون یا کامپیوتر استقبال میکند. شرکت نتفلیکس در نوامبر ۲۰۱۷ حق پخش فیلم را در شمال قاره آمریکا خرید (معمولا نتفلیکس حق پخش جهانی را میخرد) درست قبل از اینکه حق پخش فیلم محبوب گرجستانی «خانوادهخوشحالمن» را بگیرد. در اسکار امسال نتفلیکس حق پخش هشت فیلم را گرفته است.
وقتی فکر میکنید مؤثرید
شوکهکنندهترین سکانس فیلم، سکانسهای کشتارگاه نیست، بلکه وقتی است که ماریا به خود آسیب میزند. این سکانس چنان واکنش تماشاچیان را برانگیخت که «تقریبا در هر کشوری مردم به هنگام پخش فیلم غش کردند و مجبور شدند برای چند لحظه فیلم را قطع کنند. خیلی شگفتزده شدم، اما خیلی بیشتر تحتتاثیر قرار گرفتم…
اگر در این قسمت فیلم کسی غش میکند، نشاندهنده این است که این فرد تحتتاثیر ما قرار گرفته است، تحت تاثیر فیلم است و در آن غرق شدهاست و فقط به دیدن این زن جوان اکتفا نکردهاست.» در نظر انیدی یکی از وجه اشتراکها بین انسانها و حیوانات این است که هر دو فکر میکنند دارند زندگی خوبی را از سر میگذرانند. «بعضی وقتها حتی اگر فکر میکنید خیلی در جامعه مؤثرید، کارتان را خوب انجام میدهید و زندگی خوبی دارید باید بدانید که اینها واقعی نیستند، فقط میخواستم درون یک داستان عاشقانه با این چیزها مواجه بشوم بدون اینکه چشمانم را در مقابل حقایق ببندم.»
منبع: روزنامه آسمان ابی