زندگی در تبعید "احمد محمود" از آن دست داستان نویسان توانای ایرانی است که علیرغم رمان های تاثیرگذارش ، کمتر توانسته است در میان علاقمندان به ادبیات ایران به جایگاه در خور نامش دست پیدا کند . سایت تحلیلی خبری فیلمروز: احمد اعطا (با نام هنری احمد محمود) پس از سپری کردن دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه در زادگاهش، به دانشکده افسری ارتش راه یافت، او ازجمله تعداد زیاد دانشجویان دانشکدهٔ افسری بود که پس از کودتای ۲۸ مردادماه سال ۱۳۳۲ بازداشت و سپس بخشبخش آزاد شدند؛ درحالیکه تنها ۱۳ نفر از آنان در زندان باقی ماندند.احمد اعطا، یکی از این دانشجویان بود، که توبهنامهای امضا نکرد و به همکاری با حکومت پهلوی تن نداد. به همین دلیل مدت زیادی را در زندان بهسر برد که گویا مشکل ریوی او که در نهایت به مرگش منجر شد، یادگار همان دوران بودهاست.مدتی هم در بندر لنگه در تبعیدبه سر برد که البته خودش از این دوران با عنوان: «... زمانی که گرفتار بازی سیاست شده بودم!» یاد میکند. فیلم مستند " بندر تبعید" به کارگردانی فاطمه رسول زاده ، ضمن گفتگو با دوستان و رفقای احمد محمود ، به بررسی فضای بندر لنگه در آن سالها و زندگی این نویسنده توانا پرداخته است . فیلمی که در خلال گفتگو با محمد علی کشاورز ، حسن اربابی بیدگلی و بابک اعطا (پسر احمد محمود) و ...کوشیده است گوشه ای از زندگی محمود را در سالهای تبعید به نمایش گذارد . با فاطمه رسول زاده درباره این فیلم به گفتگو نشسته ایم : فیلمروز : فاطمه رسول زاده از کجا به سینما علاقه پیدا کرد و چه شد که به سراغ فیلمسازی رفت ؟ فاطمه رسول زاده : یکی از بهترین نعمت های زندگی من اینه که در خانواده ای به دنیا آمدم که فرهنگ و هنر جزء دغدغه های اصلی تک تک اعضای خانواده من بود . وقتی پدر خانواده ، مولف کتاب ، شاعر و نقاش است ، این روحیه ادبی و هنری به راحتی می تواند به همه اعضای خانواده منتقل شود .همین فضای ادبی و هنری حاکم بر خانواده باعث شد که در سن ۱۷ سالگی وارد انجمن سینمای جوانان کاشان شده و دوره یکساله فیلمسازی را گذرداندم و زودتر از دیگر هم دوره ای های خودم فیلمسازی را شروع کردم و چون با دیگر فیلمسازان کاشان هم آشنا شده بودم ، با هماهنگی انها سر صحنه فیلمبرداری می رفتم و بیشتر و بیشتر به سینما علاقمند شدم . خاطرم هست اولین فیلم کوتاهم را با نام " تابوت " ساختم و انتظار چندانی از دیده شدن آن فیلم نداشتم تا اینکه در جشنواره فیلم کوتاه تهران پذیرفته شد و همان سال هم در جشنواره منطقه ای اراک جایزه بهترین فیلم کوتاه را گرفت و همین مساله من را به فیلمسازی علاقمند تر کرد و باعث شد که بخواهم به شکل یک کار حرفه ای به آن نگاه کنم به تهران آمدم و در شرکت آقای رصافی مشغول به کار شدم و با تثبیت شدن در فضای کاری تهران حدود ۱۵ مجموعه مستند را بعنوان مدیر تولید و یا تدوینگر کار کردم و باعث شد بیش از پیش به سینمای مستند علاقمند شوم تا جایی که بعد از ساخت ۴ فیلم داستانی ، ۳ فیلم مستند را هم خودم کارگردانی کردم و به واسطه کار تهیه کنندگی که انجام دادهام به عضویت انجمن تهیه کنندگان سینمای مستند هم در آمدم فیلمروز : چه شد که سراغ احمد محمود و ساخت مستندی راجع به این نویسنده رفتین ؟ رسول زاده : مهمترین وجه قضیه باز هم بر می گردد به فضای ادبی که در خانواده ما حاکم بود . یادم هست که به پیشنهاد پدرم کتاب صد سال تنهایی را در ۱۶ سالگی خواندم و در همان سالها هم بود که با احمد محمود به واسطه خواندن رمان " همسایه ها " آشنا شدم و تحت تاثیر رئالیسم حاکم بر فضای رمان قرار گرفتم . تا اینکه به سفارش انجمن مفاخر بیدگل کاشان ، پیشنهادی برای ساخت مستندی درباره زندگی حسن اربابی بیدگلی دریافت کردم . اما در طی تحقیقات بیشتر متوجه شدم که آقای اربابی در یک بازه زمانی در بندر لنگه تبعید بوده . بندر گاهی که در آن زمان تبعیدگاه بسیاری از مفاخر امروز سرزمین ما است. این تبعید یک دوستی و رفاقت عمیقی بین احمد محمود و آقای اربابی بوجود می آورد و چنان تاثیری در روحیه هر دو آنها می گذارد که ردپای بندر لنگه را می توان در آثار ادبی آنها به راحتی دنبال کرد .همین قضیه باعث شد که من به سمت ساخت یک فیلم مستند بر اساس ارتباط احمد محمود و حسن اربابی در فضای بندر لنگه بروم فیلمروز : در میان تحقیقات خود به چه نکته بارزی از زندگی احمد محمود دست پیدا کردید ؟ رسول زاده : به نظر می رسه احمد محمود در زمان تبعید به نویسندگی بعنوان یک شغل نگاه نمیکرده و هیچ وقت نمی گفته که شغل من نویسندگی است و حتی جویای کار هم بوده و در مقطعی تصمیم داشته برای پیدا کردن کار به دبی برود .اما وقتی از تبعید بر می گردد و کتابهایش چاپ می شود کمی آرام تر شده و تصمیم می گیرد بیشتر بنویسد. فیلمروز : پس شما از طریق آقای اربابی به احمد محمود رسیدید و سعی کردید پروسه فیلم را به سمت احمد محمود تغییر مسیر دهید ؟ رسول زاده : نه اینکه تغییر مسیر بدهم . ما یک مستند بلند به نام "قصه ارباب معرفت" به کارگردانی آقای حمید رضا عطارزاده درباره آقای اربابی ساختیم که من در آن فیلم بعنوان تهیه کننده حضور داشتم . بعد از آن تصمیم گرفتم از طریق آقای اربابی به اطلاعات بیشتری از زندگی احمد محمود دست پیدا کنم و انجمن مفاخر را برای تولید این فیلم راضی کردم که متاسفانه و در میانه های فیلمبرداری ، بخشی از راش ها در اثر یک حادثه از بین رفت که همین نکته به کار ما خیلی لطمه وارد کردو ما شرایط اینکه بخواهیم دوباره به بندر لنگه برویم و راش ها را از نو بگیریم نداشتیم و این فیلمی که شما شاهد ان هستین با راش هایی که در اختیار داشتیم بسته شده که امیدوارم اثر قابل قبولی از آب در آمده باشد فیلمروز : سعی نکردین جدای از راش های از دست رفته ، با اتکا به نزدیکان احمد محمود ، تماشاگر را به شناخت بیشتری از کاراکتر محوری فیلم برسانی ؟ رسول زاده : به نظرم نگاه همه جانبه و پرداختن به شخصیت احمد محمود باید در قالب یک مستند پرتره بلند و با اتکا به پزوهش های مفصل در رابطه با زندگی این نویسنده اتفاق بیفتد که اتفاقا من به همراه یکی از علاقمندان ، کار پژوهش گسترده ای را برای ساخت چنین فیلمی شروع کرده ایم . گفتگو از : کمال پورکاوه