محمد عبدی:فکر میکنم سوسن تسلیمی بهترین بازیگر تاریخ سینمای ایران است
سایت تحلیلی خبری فیلمروز:انتشار جداگانه دو کتاب گفتوگو با «سوسن تسلیمی»، هنرمند شناخته شده تئاتر و سینما و «رضا قاسمی» نویسنده نامآشنای ایرانی به کوشش محمد عبدی توسط نشر بیدگل، این روزها با استقبال مواجه شده و بعد از سالها چشم دوستداران تئاتر و سینما و ادبیات را به جمال دو چهره بیبدیل هنر کشور روشن کرده است. عبدی در این دو کتاب – که به زودی عنوان سومی نیز به آنها اضافه میشود- توانسته بر زوایایی نو از زندگی و ابعاد شخصیتی دو هنرمند نور بتاباند و دو چهرههایی که به واسطه فعالیت هنری مثالزدنیشان نامهایی هستند آشنا را بار دیگر به هنردوستان معرفی کند. شیوه نگارش، پیشبرد گفتوگو و ارتباط صمیمی جاری بین دو سوی مصاحبه، برخلاف انتظار موجب آشناییزدایی از سوژهها شده و سوسن تسلیمی و رضا قاسمی متفاوتی پیش روی خواننده قرار داده است. حتی هنگامی که برای چندمین بار با صحبتهای قاسمی درباره رمان درخشان «همنوایی شبانه ارکستر چوبها» مواجه میشود، یا به همین ترتیب برای چندمینبار درباره ایفای نقش تسلیمی در آثار بهرام بیضایی میخواند و ایکاش زمانه ناراست رخصت میداد امروز درباره فعالیتهای درخشان تازه هر دو، به ویژه در سرزمین مادری بخوانیم. به این اعتبار نویسنده موفق شده بین ایران، انگلستان، سوئد و فرانسه پل ارتباطی برقرار کند. روزنامه اعتماد گفتگویی با محمد عبدی داشته که قسمتهایی از آن را میخوانید:
اصلا ایده اولیه این گپ و گفتها و ثبتوضبطشان بر چه اساس شکل گرفت؟
این کاری بود که قبلا هم انجام داده بودم و در ذهنم بود با آدمهای انگشتشماری که کارشان را دوست دارم و به نظرم بسیار شاخص هستند گپوگفت مفصل داشته باشم. گزینه اول هم آیدین آغداشلو بود که با اصغر عبداللهی سراغش رفتیم و در نتیجهاش، همان دهه هفتاد، کتاب «از پیدا و پنهان» منتشر شد. نفر دوم بهرام بیضایی بود که برای کتابم «غریبه بزرگ» با ایشان مفصل صحبت کردم ولی متاسفم که بخش خیلی زیادی از گفتوگو به خواست ایشان کنار گذاشته شد.
چه بخشهایی؟
قسمتهایی که درباره افراد دیگر صحبت کرده بود- از فروغ تا گلستان و خیلیهای دیگر- و بعد گفت که لازم نیست در کتاب منتشر شود. به همین دلیل فقط بخش زندگینامه را از زبان خودش در کتاب آوردم، در کنار صد صفحه تحلیلی که درباره فیلمهایش نوشتم. وقتی از ایران خارج شدم با سوسن تسلیمی، رضا قاسمی و ابراهیم گلستان که کارهای هر سه را دوست داشتم، گفتوگو انجام دادم و راجع به هر سه هم فیلم مستند ساختم. کتاب رضا قاسمی حاصل گفتوگویی است که برای ساخت مستندِ «نجواگر همنوایی شبانه» انجام شد. این فیلم را اولینبار در سال ۲۰۱۲ در دانشگاه لندن نمایش دادم. ولی مورد سوسن تفاوت داشت؛ در واقع گفتوگوهای مربوط به مستندِ «در دوردست» بعدا انجام شد، گفتوگوهای کتاب پیشتر از آن در سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۰ انجام شده بود.
به عنوان یک منتقد و پرسشگر، ارتباط با سوژه مصاحبه را چطور تعریف میکنید؟ چون به هر حال در این حرفه آموختهایم که لازم است میزانی فاصله را با سوژه حفظ کنیم. دوستی و صمیمیتِ موجود در گفتوگوی شما احیانا باعث نشد که از طرح بعضی موارد یا انتشارشان خودداری کنید؟
نه، برعکس فکر میکنم دوستی خیلی کمک کرد، چون حرف همدیگر را میفهمیدیم و خیلی از این حرفها را پیشتر یا بعدتر دوباره تکرار کردهایم. به همین دلیل خیلی راحت و خودمانی پیش رفتیم. درواقع فهم زبان یکدیگر و شناختی که از هم داشتیم باعث شد مصاحبهشونده خیلی راحت پیش برود. نه من در زمینه پرسشها خودم را سانسور کردم و نه آنها موقع پاسخ دادن.
خانم تسلیمی یا آقای قاسمی احیانا برای شما خط قرمز خاصی تعیین کردند؟ که مثلا بگویند درباره فلان موضوع یا مبحث صحبت نمیکنم.
نه، هیچ خط قرمزی وجود نداشت و همه چیز به راحتی انجام شد. ابدا محدودیتی برای یکدیگر نداشتیم و من هم درباره چیزهایی که علاقه داشتم بدانم، سوال پرسیدم. فکر میکنم حرفهایی میزنند که علاوه بر کمک به خواننده برای شناخت بیشتر این دو هنرمند، برگهایی هستند از تاریخ فرهنگ ایران در زمینه تئاتر و ادبیات و موسیقی.
در مقطعی هم موردی به نظرم رسید که شاید با کمی وسواس بیشتر میتوانست رخ ندهد. اینکه (البته در حد یکی، دو مورد) تکرار حس کردم. مثلا جایی که درباره پایانبندی «همنوایی شبانه ارکستر چوبها» با آقای قاسمی صحبت میکنید، پرسش در این باره چندباری تکرار شد.
البته ترتیب صحبتها در هر دو کتاب به شکل دیگری بوده، یعنی بین جلسات گفتوگوها فاصله وجود داشته، بعد من مباحث مرتبط به هم را در کنار هم قرار دادهام. سعی کردم به هر دو کتاب ساختاری شبیه داستان و رمان بدهم که خواندنش برای خواننده جذاب باشد. به دلیل پیشینه داستاننویسیام، تمام تلاشم همین بود. حالا اگر با وجود این شما همچنان تکرار حس میکنید، این دیگر میتواند ایراد کار باشد ولی من تا جایی که امکان داشت متنها را بازخوانی کردم تا این اتفاق نیفتد؛ مگر نکاتی که خودم اصرار داشتم بیشتر توضیح داده شود و چند بار در پرسشها روی آنها تاکید کردهام.
در ایران عدهای معتقدند که وقتی رضا قاسمی و سوسن تسلیمی (نوعی) تریبونهای زیادی دراختیار دارند و در تمام این سالها خبرنگاران و برنامهسازان شبکهها و رسانههای گوناگون سراغشان رفتهاند، چرا باید تا این حد به آنها به چشم محذوف نگاه کرد؟ درحالی که ما مثلا همه این سالها افرادی مانند شکوه نجمآبادی، فردوس کاویانی و دیگرانی را داشتیم که میشد پیش از درگذشت یا درگیر شدن با بیماری سراغشان رفت. پاسخ شما به نقدهایی از این دست چیست؟
این اسامی که نام بردید بهطور طبیعی افراد تاثیرگذاری بودهاند ولی فکر میکنم جایگاهشان با سوسن تسلیمی متفاوت است. سوسن در نظر من جایگاه خیلی خیلی ویژهتری دارد که اصلا قابل قیاس با هیچ نامی در بازیگری سینما و تئاتر ایران نیست. فکر میکنم سوسن تسلیمی بهترین بازیگر تاریخ سینمای ایران است. من دوست داشتم سراغ او بروم و متاسفم که فرد دیگری سراغ هنرمندانی که گفتید نرفته، چون قطعا آنها هم حرفهای مهمی داشتهاند و برگهایی از تاریخ سینما و تئاتر ایران را میتوانستند روایت کنند. همینطور در نظر من رضا قاسمی هنرمند بسیار مهمی است، البته من اجراهای تئاترش را ندیدهام چون آن زمان کم سن و سال بودم، ولی کار او در ادبیات بینظیر است. فکر میکنم مهمترین نویسنده دهه هشتاد خورشیدی است پس بر من واجب بود سراغش بروم.
در ادامه سراغ هنرمندان دیگری خواهید رفت؟
همین روزها در ادامه این گفتوگوها کتاب «شیرین نشاط در گفتوگو با محمد عبدی» توسط نشر بیدگل منتشر خواهد شد. عکسهای شیرین نشاط گاه حیرتانگیزند، همچنین ویدیوآرتهایی که درهای تازهای به روی این زبان هنری گشودند. شاید تا زمان چاپ گفتوگوی ما کتاب سوم این مجموعه هم منتشر شده باشد.