نقد فیلم ” پیش از باران” میلچو مانچفسکی به بهانه حضور کارگردان در جشنواره جهانی فجر
عکس مرگ –درباره فیلم پیش از باران ساخته میلچو مانچفسکی
دوربین عکاسی حلقه واصل دو انتهای زنجیره خشونت و کشتار در تاریخ معاصر مقدونیه در فیلم درخشان «پیش از باران» میلچو مانچفسکی است. در روایت غیرخطی «پیش از باران» که سال ۱۹۹۴ ساخته و برنده شیر طلای جشنواره فیلم ونیز شد؛ ابتدا پایان داستان را میبینیم و تنها زمانی که بخش سوم فیلم به نام «عکسها» را میبینیم متوجه توالی زمانی سه بخش فیلم میشویم.
دوربین عکاسیِ شخصیت اصلی فیلم، الکساندر که عکاس جنگ است و عکسهایی که او از خشونت جاری در مقدونیه متشنج میگیرد، کلید حل معمای خط روایی فیلم مانچفسکی است. اما آنچه فیلم را از دیگر آثار مشابه که با مفهوم زمان در فیلم بازی کردهاند، جدا میکند نگاه عمیق فیلمساز به مسئله خشونت از دریچه دوربین عکاسی الکساندر است. الکساندر در بخش سوم فیلم در پیامی برای دوستش مینویسد: «دوربین من او را کشت.» این جمله الکساندر اشاره به عکسهای او از اعدامهایی در مقدونیه دارد. الکساندر روحی زخمی است، زخمی که ناشی از عکسها و دوربین روی دوشش است.
برای همین است که در ابتدای داستان (انتهای فیلم) به روستایش در مقدونیه بازگشته تا شاید آرامش ازدسترفتهاش را بازیابد اما انگار سنگینی دوربین عکاسی بر دوش او به اندازه سنگینی کلاشنیکفی است که خودش و سایرین خیلی راحت در روستا روی دوش میاندازند و ابایی از استفاده از آن ندارد. تقارن انداختن دوربین عکاسی و کلاشینکف روی دوش و تاکید فیلمساز بر این مسئله، نشان میدهد چطور خشونت ناشی از تعصبهای مذهبی و فرهنگی در این کشور کوچ هنر و جنگ را به هم گره زده است. کار الکساندر عکاسی است، گرفتن عکسهایی شاد مثل عکس دستجمعی که در روستا میگیرد؛ اما انگار سلطه خشونت بر وطنش باعث شده دوربینش را مثل اسلحه به سمت سوژه نشانه برود و به دستور انگشت او و بسته شدن شاتر، مرگ آدمهای بیگناه را مضاعف کند.
فیلم با تشییع جنازه الکساندر و دختری که به خاطر عشق کشته شده شروع میشود (این پایان داستان است) و تنها در انتهای فیلم است که با کامل شدن دایره روایت «پیش از باران» متوجه میشویم عکسهای صحنه قتل دختر زمانی گرفته شد، که الکساندر مُرده و احتمالا کسی دوربین عکاسی را پیدا کرده و عکسها را گرفته و انگار زنجیره خشونت و خونریزی در این جامعه بدوی تا زمانیکه دوربینهای عکاسی همسو با کلاشینکفها هستند، ادامه دارد.
نوشته: حسین عیدی زاده