نگاهی به فیلم ماجرای نیمروز۲: رد خون ساخته جدید محمد حسین مهدویان
سایت تحلیلی خبری فیلمروز: آخرین ساخته محمد حسین مهدویان به نام ماجرای نیمروز ۲ : رد خون در جشنواره سی هفتم فیلم فجر به نمایش درآمده است.به همین بهانه خبرنگار فیلمروز به این فیلم نگاهی کوتاه داشته است:
ماجرای نیمروز ۲ : روخوانی تیتر روزنامه های دهه شصت
۱-محمد حسین مهدویان با درام گریزی ذاتی که در قسمت اول ماجرای نیمروز از خود نشان داده بود ، این بار هم به جای داستانگویی و خلق موقعیتهای دراماتیک و درگیر کننده ،دوربین خودش را بر روی تیتر روزنامه های دهه شصت گشوده و مخاطب را با انبوهی از اطلاعات و اخبار و شخصیتهای آن روزها بمباران میکند، بدون اینکه بتواند از میان حوادث و شخصیتها راهی برای درگیر کردن اثر با مخاطب بیابد.فیلم هایی از این دست می کوشند با دوری جستن از قواعد سینما و عناصر نمایشی و با اتکا به تئوریهایی چون داکیو دراما (مستند درام)، به جای داستان پردازی و شخصیت سازی ، مخاطب را با انبوهی از اطلاعات روزنامه ای، از حوادث واقعی دورانی خاص روبرو ساخته و او را مرعوب خود سازد.
۲-برای بسیاری از علاقمندان مسایل سیاسی در ایران ، تیتر خوانی روزنامه های کثیر الانتشار همواره یکی از جذاب ترین تفریحات روزانه به شمار می آید .تفریحی د دلچسب که هم میتواند ما را بعنوان یک انسان مطلع و با درک سیاسی در جامعه جلوه دهد و هم ما را از شر وقت گذاشتن برای خواندن متن اصلی و یا احیانا تحلیل طولانی ای که معمولا در صفحات داخلی روزنامه ها پیدا می شود رها سازد. تیتر خوانی فراوان و رجوع نکردن به متن و تحلیل اصلی به دریاچه ای وسیع اما کم عمق می ماند که باعث می شود با انسانهایی روبرو شویم که در کنار اخبار و اطلاعات فراوان، تحلیل های قابل اعتنایی برای ارائه نداشته و در مجالس و مهمانیها تنها به ذکر وقایع پیش رو بسنده می کنند.آخرین ساخته محمد حسین مهدویان تنها میتواند کسانی را در سالن سینما راضی نگه دارد که از دیدن منظره یک برکه وسیع کم عمق لذت می برند.
۳-دوربین توریستی مهدویان ، درست همانند ورق زدنهای سریع و پشت سر هم روزنامه های دهه شصت، بدون اینکه حوصله توقف کردن بر روی روابط و شخصیتهای محوری اثر را داشته باشد با از این شاخه به آن شاخه پریدن ها و مطرح کردن موقعیت هایی چون : برنامه ریزی برای انهدام پادگان اشرف ، عناصر نفوذی در بدنه اطلاعات و خیانت آنها ، زن اسیر شده در پادگان اشرف ، انتخابات ریاست جمهوری ، اقدامات عباس زریباف ، تاثیر صیاد شیرازی و … آن چنان رقیق و سطحی عمل میکند که نه میتواند خود را بعنوان فیلمی با چهارچوب های مستند جا بزند و نه در خلق موقعیتهای نمایشی و دراماتیک موفق می شود.
۴-فرض کنیم با تماشاگری روبرو هستیم که ماجرای نیمروز ۱ را ندیده و از وقایع و حوادث دهه شصت در ایران و رابطه منافقین با حکومت و مناسبات آن روزها بی اطلاع باشد و قرار است با دیدن این فیلم به تصور دقیق تری از آن دوران و شخصیتها دست یابد .مهدویان با دوری جستن از نزدیک شدن به شخصیت ها و دغدغه های آنان ، نه ما را با ذهنیات و روحیات افشین ها و ابراهیم ها آشنا می سازد و نه با دغدغه فکری عنصر تعیین کننده ای چون عباس زریبافان در آنسوی ماجرا. در این حالت فیلم انقدر کشدار و سردر گم به نظر می رسد که تماشاگر ما تا دقایق پایانی نمیداند باید به دنبال چه چیزی باشد.
۵-ماجرای نیمروز ۲ جدای از بی اعتنایی ساختاری به فیلمنامه ، در فضاسازی سکانسهای اکشن هم عقب تر از نسخه شماره یک خود می ایستد . کافیست به کارگردانی صحنه ورود نیروهای منافقین به خاک ایران و شیوه تیراندازی و رعب و وحشت آنها در میان مردم نگاهی بیندازید تا میزان بلاهت و عقب ماندگی فیلمساز و درک و دریافت او را از ساختار سینمای اکشن دریابید.
نوشته کمال پورکاوه