همیشه ایدههای ناب در فیلم کوتاه است/ فیلمساز باید فاصله خود را با ایدهاش حفظ کند
به گزارش فیلمروز، جلسه نقد و بررسی مجموعه فیلم «یلدای کوتاه» با حضور نگین امینزاده کارگردان «بایرن مونیخ» و سیدوحید حسینینامی کارگردان «کل به جزء»حمید یوسفی،کارگردان «سینما،نمایشگاه مجهول و داستان ما» عصر روز یکشنبه ششم بهمن ماه در خانه هنرمندان برگزار شد.منتقد این نشست رضا درستکاربود.
رضا درستکار صحبتهای خود را این گونه آغاز کرد:«در سال ۹۸ که صدوچند سال از تاریخ سینما میگذرد،خیلی ظرفیتهای سینما محدود و محدودتر شده است.بعد از گذشت ۴۰ سال از انقلاب هنوز تعداد کمی سینما داریم و این نشان دهنده این است که توسعه فرهنگی و هنری نداشتهایم.اینکه هنروتجربه فرصتی فراهم آورده را باید قدر دانست و امیدوار بود توسعه بیشتری پیدا کند.ببینید فیلمهای اکران شده در گروه هنروتجربه چقدر با فیلمهای سینمای بدنه متفاوت و از نظر کیفیت بالاتر است.همیشه ایدههای ناب در فیلم کوتاه است».
درستکار ادامه داد:« کارگردانان فیلم کوتاه هیچ وقت فرصتی را برای اکران فیلم های خود در سینماها نداشتند و هنروتجربه این امکان را برای فیلمسازان کوتاه فراهم کرد تا آثارشان روی پرده سینما دیده شود و با مخاطبان عام رودررو شوند. اغلب فیلم های کوتاه فقط در جشنوارهها فرصت نمایش پیدا میکرد و به نظرم امکان دیده شدن آنها روی پرده سینما، تمرین خوبی است برای شروع فیلم بلند که میتواند بیشتر با مردم در ارتباط باشد و این تجربه، اتفاق جذابی است». او سپس از کارگردانهای حاضر در نشست خواست تا درباره فیلمشان صحبت کنند.
سید وحید حسینی نامی درباره شکلگیری ایده فیلم توضیح داد:«این فیلم اواخر سال ۹۵ فیلمبرداری و سال ۹۶ تکمیل شد. ساخت فیلمی که دیالوگ و کاراکتر را از آن بگیرید، جسارت میخواهد و این جسارت همیشه به سراغ فیلمساز نمیآید. دراین فیلم تلاش کردم هر آنچه که باعث جذابیت یک فیلم میشود را حذف کنم. خوشبختانه فیلم در جاهای مختلفی که اکران شده، توانسته مفهوم را انتقال دهد. قصدم این بود با ساخت یک فیلم تجربی بسنجم که آیا با تمرکز روی اشیاء میتوان داستانی را گفت یا نه برای همین در فیلم روی اشیاء و اصوات تمرکز کردم. به این فکر کردم که یک متریال، یک بار به شکل تبر علیه درختان، یک بار به شکل چاقو و ساتور علیه حیوانات و یک بار به شکل تیغ علیه خود انسان استفاده میشود».
حسینینامی ادامه داد:«در آثار تجربی،معمولا محتوا نحیف است. عقیده من این است که فیلمساز باید فاصله خود را با ایدهاش حفظ کند، اگر از یک حدی به ایده نزدیکتر شود، باعث شعاری شدن و سانتیمانتال شدن فیلم میشود. فاصله فیلمساز با ایده، یک معیار حساسی است، به خصوص در فیلمهای تجربی، چون فیلم به راحتی از دست فیلمساز خارج میشود. بخشی از ایده فیلم از ذهن فیلمساز و بخشی دیگر از تحلیل او از اتفاقات اطرافش میآید. واکنش من به مسائل پیرامونم، به این شکل بوده است. ایده فیلم، یک جرقه و اتفاق آنی نبودهاست. در فیلم بعدیام با نام «سرسام» در همین حال و هوا و در کار جدیدم هم که در حال ساخت است، باز هم همین فضا را تجربه کردم».
حمید یوسفی کارگردان فیلم «سینما،نمایشگاه مجهول و داستان ما» در پاسخ به سوالی درباره مدت زمان پیش تولید این فیلم،گفت:«گاهی روایت یک قصه، ده دقیقه زمان نیاز دارد و گاهی نیاز به دو ساعت زمان هست. شاید هر کسی دیگر جای من بود، فیلم «سینما، نمایشگاه مجهول و داستان ما» را تبدیل به فیلم بلند میکرد. به این دلیل که فیلم بسیار پرهزینهای بود. سه ماه پیش تولید آن طول کشید، نزدیک به ۱۵ روز فیلمبرداری آن و یک سال هم مراحل پست پروداکشن آن زمان برد و این در حالی است که این فیلم یک تله فیلم بود. بنابراین برای من فرقی نمیکند که قصه را در چه مدت زمانی تعریف کنم».
این کارگردان در پاسخ به سوالی در مورد احتمال ساخت فیلم بلند در آینده حرفهای خود عنوان کرد: « اگر زمانی فیلم بلند هم بسازم، باز به ساخت فیلم کوتاه برمیگردم. فیلمسازان فیلم کوتاه به طور کلی دو مسیر را دنبال می کنند. برخی فیلم کوتاه را شروعی برای ساخت فیلم بلند و ورود به سینمای حرفهای می دانند و برخی هم دغدغه ساخت فیلم را دارند و برایشان فرقی نمیکند که فیلم کوتاه باشد یا بلند.»
در بخش دیگری از این نشست فیلم«بایرن مونیخ» مورد تحلیل و سوال قرار گرفت. رضا درستکار در مورد این فیلم گفت:«یک نکته مثبت فیلم، بازیهای خوب بود که از فیلم بیرون نمیزد. در فیلم کوتاه تمرکز تماشاگر به شدت بالاست و اگر یه لحظه تمرکزش از دست رود، کل فیلم از دست رفته است. به همین دلیل کنترل بازیها در فیلم کوتاه کار سخت و بسیار مهمیاست، چون فیلمساز زمان کوتاهی برای گرفتن بهترین بازیها و ثبت بهترین لحظات دارد».
نگین امین زاده در مورد نکات مطرح شده،توضیح داد:« سالهاست که مهاجرت به یک مساله همهگیر تبدیل شده و همه خانوادههای ایرانی به شکلی با آن درگیر هستند. من هم در خانوادهای بودم که خیلیها مهاجرت کردند و همیشه این دغدغه را داشتم که وقتی یک نفر مهاجرت میکند، چه بر سر کسانی میآید که او را دوست دارند. البته این فیلم قرار نبود اینقدر جدی باشد، در واقع تمرینی بود برای کارگردانی من. این که زمان بازی فوتبال در فیلم با واقعیت تفاوت داشت، انتخاب خودم بود، به این دلیل که میخواستم از نور روز و شب برای دراماتیکتر شدن داستان استفاده کنم. در اواخر فیلم سکانسی هست که نورهای زمین فوتبال پایین ساختمان هم خاموش میشود، انگار که با رفتن دختر مورد علاقه کاراکتر اصلی، نور و روشنایی از زندگیاش رفته و همه جا تاریک شده است. در واقع قصدم این بود که به وسیله بازی با نور، حال و هوای کاراکتر را نشان دهم».
عکس:یاسمن ظهورطلب
همیشه از این منتقد خوشم اومده