پوسترهای سینمای ایران در گفتگو با محمد علی حدت : هنرمند کیمیایی را در وجود خودش دارد که قادر است تمام زشتی ها را تبدیل به زیبایی کند
محمد علی حدت را میتوان یکی از پرکارترین طراحان پوستر سینمایی ایران دانست که با تهیهکنندگان بسیاری همکاری کردهاست و آثارش جزء مهمی از تاریخ طراحی پوستر ایران به شمار میروند.طراحی چیزی حدود ۶۰۰ پوستر و سردر برای فیلم هایی چون کندو فریدون گله ، دونده امیر نادری ، بوی گندم فرزان دلجو ، روسری آبی رخشان بنی اعتماد
سایت تحلیلی خبری فیلمروز : محمد علی حدت را میتوان یکی از پرکارترین طراحان پوستر سینمایی ایران دانست که با تهیهکنندگان بسیاری همکاری کردهاست و آثارش جزء مهمی از تاریخ طراحی پوستر ایران به شمار میروند.طراحی چیزی حدود ۶۰۰ پوستر و سردر برای فیلم هایی چون کندو فریدون گله ، دونده امیر نادری ، بوی گندم فرزان دلجو ، روسری آبی رخشان بنی اعتماد و … او را در زمره یکی از مهمترین طراحان پوستر تاریخ سینمای ایران قرار داده تا حدی که مسعود مهرابی در کتاب خود با عنوان” صدسال پوستر ایران”، آن را به محمدعلی حدت و مرتضی ممیز تقدیم میکند.در این میان ساخته شدن مستند ” امشب خورشید می درخشد ” به کارگردانی حبیب نریمانی ، که پژوهشی بلند بر تاریخ طراحی پوستردر سینمای ایران با اتکا به فعالیت های محمد علی حدت است ، بهانه ای شد تا در آستانه برگزاری جشنواره سینما حقیقت ، گفتگویی با این پر کار ترین طراح پوستر سینمای ایران داشته باشیم . گفتگویی که با همراهی حبیب نریمانی به کند و کاوی جذاب از حال و هوای سینمای ایران در سال های دور و نزدیک بدل شد .
کمال پورکاوه : در زندگی آقای حدت چه اتفاقی افتاد که او را در جوانی با نقاشی آشنا کرد ؟
محمد علی حدت : به نظرم زندگی پیچیدگیهای خیلی زیادی دارد که مثلا به راحتی می تواند برنامه ریزی های شما را برای روز بعدتان به هم بریزد .شما یک لیست از مجموعه کارهایی که می خواهید فردا انجام بدهید تهیه می کنید و روز بعد متوجه می شوید ماشینتان پنچر شده است و به موقع به کار مورد نظر نمی رسید ، ممکن است از پله های خانه تان سر بخورید و سر از بیمارستان در آورید . تمام این حوادث می تواند برنامه ریزی های شما را بهم بزند اما ممکن است همین اتفاق ناخو انده که باعث شده بود به خاطرش به زمین و زمان فحش بدهی، نقش مهم و مثبتی در زندگی تو بازی کند . کار هنر هم به نظر من یک نوع عنایت است .این طور نیست که تو بخو اهی هنرمند بشوی . اصل هنر مثل یک دانه ای است که باید در وجود شخص کاشته شده باشد ، بعد از آن ، این مراقبت ها و قابلیت های آن آدم است که باعث می شود آن دانه رشد خو بی پیدا کند . من در بین سال های تحصیل سیکل یک و دو ، به ناگهان احساس کردم می خواهم نقاشی بکشم . هیچ اتفاق خاصی هم برای من نیفتاد . هر چقدر هم که طی این همه سال فکر می کنم که چه شد که این علاقه در من بوجود آمد ، واقعا جوابی برایش پیدا نمی کنم .
پورکاوه: خاطرتون هست که در چه سالی این عشق و علاقه را در خودتان حس کردین ؟
حدت: تابستان سال ۴۲ ، حدودا ۱۴ سالم بود
پورکاوه: در آن روزهایی که نقاشی برای شما جدی تر شده بود ، شخص و یا مکتب خاصی بود که به آن علاقمند باشید و بخواهید آن را الگوی خودتان قرار دهید ؟
حدت : هیچ چیز به اندازه طبیعت و واقعیت پیرامون برای من الهام بخش و جذاب نبوده . پیش آمده بود که من ساعت ها فقط به یک برگ مو خیره می شدم تا بتوانم درک بهتری از او داشته باشم . من از خود برگ مو می پرسیدم که باید چگونه تبدیل به نقاشی شود . من هیچ وقت به سمت هنر مدرن و پست مدرن کشیده نشدم . برای من طبیعت بهترین الگو است . همه چیز در طبیعت زیبا است اما چون گاهی با ذائقه ما جور در نمی آید ، زشت به نظر می رسد .شاید از نظر شما یک سوسک ، شمایل منزجر کننده ای داشته باشد اما اگر همان سوسک را در کنار تابش آفتاب قرار دهیم و تمام بال و پر او را ببینیم ، می توانیم زیباییهای زیادی در او پیدا کنیم . به نظرم هنرمند کیمیایی در وجودش دارد که قادر است تمام زشتی ها را تبدیل به زیبایی کند .
پورکاوه: چه شد که از نقاشی به سمت طراحی پوستر کشیده شدین ؟
حدت : یک اتفاق خیلی ساده .من قرار بود در هنرستان هنرهای زیبا اصفهان مشغول به کار شوم . شب قبل از اینکه به اصفهان بروم در سنندج به اتفاق یکی از دوستانم به سینما رفتیم. در آنجا پوستر فیلم زمین تلخ ساخته خسرو پرویزی را دیدم . طراح آن پوستر احمد مسعودی بود .آن پوستر برای من خیلی جذاب و جالب بود . آن دوستی که همراه من بود رو به من کرد و گفت : اگر به کار طراحی پوستر علاقمند هستی ، من می توانم تو را به یکی از دوستانم در تهران معرفی کنم که با اکثر تهیه کنندگان سینما در ارتباط است . من هم بدون معطلی بلیط رفتن به اصفهان را کنسل کردم و به جایش بلیط تهران را گرفتم .
پورکاوه: وقتی از سنندج به تهران آمدین ، کجا رفتین ؟
حدت : رفتم پیش مرتضی پروین چی که دفتر تولید نئون پلاستیک داشت و خیلی هم با ذوق این کار را می کرد .از طریق او به محمد کریم ارباب که از تهیه کننده های پر کار آن زمان بود معرفی شدم که گفت چند تا فیلم در حال ساخت دارد و بدش نمی آید یک جوان مثل من روی چند تا از پوستر های فیلمش کار کند . من آن موقع کمی در خودم ترسیدم ، چون که تا قبل از آن کار طراحی پوستر نکرده بودم . آقای ارباب گفت این کار طراحی پوستر یک فوت و فنی دارد که حتما باید در کنار نقاشی، آن را یاد بگیری و چون تردید های من را دید گفت بهتر است قبل از شروع کردن به کار ، بروی و پیش احمد مسعودی کمی آموزش ببینی . خداراشکر احمد مسعودی به گرمی از ما استقبال کرد . آن روزها آنها در حال جابه جایی بودند تا بتوانند محل مناسبی را برای شرکت “خانه آگهی” فراهم کنند . آنجا بود که روی تمام میزها ، شیشه گواش را دیدم . به نظرم یکی از دشوارترین کارها در نقاشی کار با گواش است .
همان روز احمد مسعودی کار صورت حبیب الله بلور در فیلم دزد و پاسبان را به من سپرد تا بتوانم اتودهایی بزنم و خودم را ثابت کنم . در آن روز به نظرم فقط عشق بود که باعث شد من آن صورت را خوب بکشم و مورد تایید احمد مسعود قرار بگیرم. بهمن سال ۴۹ تقریبا خانه آگهی راه افتاده بود و به آنجا برای اکران عید سینما ها ، سفارش های زیادی داده می شد . احمد مسعودی ، طراحی صورت آقای فردین را در فیلم راز درخت سنجد به من سپرد . من خیلی استرس داشتم و این مساله را احمد مسعود خیلی خوب و با زیرکی از طرز نشستن من بر روی صندلی فهمید . دستی به شانه ام زد و گفت : فکر کنم هنوز گرم نشدی و بهتره کار را با نوشته پر کردن شروع کنی . این بود که دست من بیشتر و بیشتر برای کار با گواش آشنا شد و در سال ۵۰ تقریبا در خانه آگهی تثبیت شده بودم
پورکاوه : چه کسانی آن روزها در خانه آگهی کار می کردند ؟
حدت : ، پرویز ایزد پناه در خانه آگهی بود ، آقای کاتوزیان بود که بعد ها جدا شد و به شرکت تبلیغاتی فاکوپا رفت ، محمود زرین قلم و خود آقای احمد مسعودی . به نظرم یکی از دلایلی که شرکاء خانه آگهی با ماندن من مخالفت نکردند ، کمبود نیرویی بود که در اثر رفتن آقای کاتوزیان شکل گرفته بود. تقریبا اواخر سال ۵۱ بود که آقای مسعودی یواش یواش از این کار فاصله گرفت و هد ف های دیگری دنبال می کرد . شاید آخرین پوستری که در خانه آگهی کار شد مربوط به فیلم “تنگسیر ” امیر نادری بود که قسمتی از آن را هم من کار کردم . بعد از اتمام کار “خانه آگهی “، من در دفتر مجله ستاره سینما یک اتاقی گرفته بودم و کار می کردم . خوشبختانه طبق توصیه آقای مسعودی ، تهیه کننده ها و کارگردانان کارهایشان را به من می سپردند
پورکاوه: چه مدتی در دفتر مجله ستاره سینما مستقر بودین ؟
حدت : حدود ۶ ماه اونجا بودم . آن موقع ها هم به ما برچسب طراح تجاری و اینها میزدند که من اصلا به این مسائل اهمیت نمی دادم .چون هم تهیه کننده ها و هم مردم طراحی من را می خو استند . آن روزها آقایی به اسم رضا شمشادیان ، آلبوم عکس فیلم ها را همراه خودش می آورد و من بر اساس آنها کار طراحی پوستر را انجام می دادم
پورکاوه: طراحی پوستر های شما بر اساس همان آلبوم عکسی بود که به دستتان می رسید ، یا اینکه سعی می کردید فیلم ساخته شده را هم ببینید ؟
حدت : قانون کار این بود که تهیه کننده و یا کارگردان آلبوم عکس را می فرستادند و بعد کمی هم درباره حال و هوای فیلم با من گپ می زدند و من یک اتود می زدم و بعد از تایید ، کل کار را انجام می دادم . من اما تعدادی از فیلم هایی که فکر می کردم جای کار دارد ، در زمان تدوین یا صداگذاری پشت میز موویلا می دیدم . یادم هست وقتی آقای مصیبی با من تماس گرفت و درخو است طراحی پوستر دو فیلم کندو و ذبیح را داشت ، من خواستم که قبل از طراحی ، فیلم کندو را پشت میز تدوین ببینم . پوستر طراحی شده هم بر همین اساس شکل گرفت .اما برای بسیاری فیلم های دیگر وقتی کارگردان ، داستان فیلم را برایم تعریف می کرد و عکسهایی از فیلم را نشانم می داد من در ذهنم اتود اولیه را زده بودم و به سرعت کار طراحی پوستر را انجام می دادم .ولی در بعضی مواقع آن ذهنیتی که من داشتم با عکسهای موجود از فیلم جور در نمی آمد که فیلم های کندو و دونده از این دست بودند
حبیب نریمانی : یک ماجرایی را آقای حدت در فیلم مستند ” امشب خورشید می درخشد ” روایت می کنند که برای فیلم دونده، وقتی امیر نادری داستان را برای آقای حدت تعریف میکند ، ایشون اصرار می کنند که فیلم را ببینند و وقتی با نسخه تدوین شده فیلم روبرو می شوند متوجه می شوند اصلا داستان فیلم با آن چیزی که امیر نادری تعریف کرده است فاصله زیادی دارد …
حدت : برای فیلم کندو هم اصرار داشتم که فیلم را ببینم . سر میز تدوین فیلم کندو ، به تدوین گر گفتم که میخواهم صحنه کافه آخر را ببینم اما باز هم به تصویری که در ذهن داشتم نمی رسیدم تا اینکه به یکسری تصاویر برخورد کردم که تدوینگر می گفت اینها راشهای دور ریختنی هستند . من از همین راشهای دور ریختنی به یک کلوز آپ از بهروز وثوقی رسیدم که آن حالت درمانده و خود کتک خورده را در آن چهره می دیدم و آن کلوزآپ بخش مهم طراحی پوستر فیلم کندو شد
نریمانی: شاید نوعی شاخصه کار شما را بتوان در رنگ گذاری های خاص شما در پرتره و مدل نورپردازی و استفاده از رنگ های گرم دنبال کرد
حدت : طبیعتا رنگ ها باید به موازات حال و هوای فیلم باشد . این هاچیزهایی بود که منتقدان آن روزها به آن توجهی نمی کردند. مثلا در پوستر فیلم شکار ، چه در فرم و چه در رنگ بندی سعی کردم که به حال و هوای فیلم از طریق آن دستمالی که چشمها و دهان کاراکترها را پوشانده است نزدیک شوم .
پورکاوه: در کارنامه شما به دو نوع پوستر بر می خوریم ، یکسری که عمدتا متکی به بازیگر و سوپر استاری است که در آن فیلم بازی کرده و دسته دیگر که خیلی جسورانه حالت مفهومی به خود می گیرد
نریمانی : در کارنامه شما، هم طراحی فیلمی از جنس “پرواز از اردوگاه” را داریم هم پوستر فیلم ” هجرت” که فقط با چند خط ساده کار می کنید و فضای تلخ و اسفبار فیلم را به بهترین شکل منتقل می کنید
حدت : خب تمام اینها ایده هایی است که به ذهن من می رسید تا بتوانم حال و هوای فیلم را به بهترین شکل ارائه بدهم . ایده ، هجرت از درون و هجرت از برون، چیزهایی بود که در موقع طراحی آن پوستر من را بسیار درگیر کرده بود .
پورکاوه: طراحی پوستر فیلم بوی گندم چگونه شکل گرفت ؟ چون فضای تین ایجری فیلم های دهه ۵۰ با وجود فرزان دلجو و دیگر خوانندگان پاپ و پر طرفدار آن روزها می توانست زمینه مناسبی برای طراحی یک پوستر متکی به بازیگران فیلم باشد اما شما از به کار بردن چنین جذابیت هایی فاصله میگیرید و به مفهوم اثر تکیه می کنید
حدت : خب بوی گندم داستان چند حوان آس و پاس بود که تلاش بیهوده ای برای سر و سامان دادن به زندگی خود می کردند . آن گل لاله که من در طرح استفاده کردم سمبل آزادی و گندم هم که سمبل رویش و جوشش است که من تمام این عناصر را در زمینه مشکی به کار گرفتم ،البته این کارها تا حدی به دید تهیه کننده و کارگردان هم وابسته بود . اینکه آنها اجازه چنین آزادی عملی به ما می دادند یا خیر . مثلا رضا صفایی و امیر شروان به نوع خاصی از سینما و طراحی پوستر معتقد بودند که باید کارها به همان شکل پیش می رفت اما در کارهایی مثل فیلم صدای صحرا به کارگردانی نادر ابراهیمی ، من این آزادی را داشتم که با یکسری تاشهای خشک و یک تفنگ و ارابه ای که در افق دیده می شود به مفهوم فیلم نزدیک شوم . خاطرم هست که مرتضی ممیز از این پوستر خیلی خوشش آمده بود .
امیر مجاهد و فرزان دلجو هم در ابتدا فیلمی ساخته بودند به اسم یاران که از طراحی پوستر آن فیلم راضی نبودند . وقتی برای طراحی پوستر فیلم علفهای هرز با من تماس گرفتند من از آنها خواستم که اجازه بدهند چیزی که در ذهن من هست را کار کنم که آنها هم با کمال میل پذیرفتند و نتیجه آن پوستری شد که دستهایی از دل خاک بیرون آمده و یک نیلوفر به دور آن دستها پیچیده شده است . یادم می آید که از دیدن این پوستر خیلی شگفت زده شدند و بعد از آن هم بوی گندم پیش آمد. واقعیت این است که من در آن روزها سعی می کردم هر آن چیزی را که بلد بودم در کار پیاده کنم و هیچ مسابقه ای با هیچ کس نداشتم .
پورکاوه: بعد از انقلاب ۵۷ چه اتفاقی برای شما و پوستر سازی در سینمای ایران افتاد ؟
حدت : من بعد از تحولات سال ۵۷ حدود ۹ ماه بیکار بودم و تصمیم گرفته بودم که کار طراحی پوستر را کنار بگذارم ، چون تعداد فیلم هایی که در آن روزها ساخته می شد خیلی کم بود و خیلی از فیلم ها هم اصلا اکران نمی شد . ضمن اینکه خودم هم خسته شده بودم از اینکه مجبور بودم با یکسری عناصر و فیگورهای خاص پوستر طراحی کنم . کپی کاری هایی هم که در زمینه طراحی پوستر از کارهای من انجام می شد من را خیلی آزار داده بود و شور و هیجان کار پوستر برای من افت پیدا کرده بود و می خواستم بیشتر نقاشی کنم . این بود که رفتم کرمان و در آنجا آتلیه زدم . این در حالی بود که بسیاری از همکاران من داشتند از کشور خارج می شدند .
پورکاوه: چرا کرمان را انتخاب کردین؟
حدت: چون آنجا منطقه محروم بود و می خواستم بحث آموزش هنر را برای مردم آن منطقه داشته باشم . حدود سه ماه آنجا بودم و ۱۶ هنرجو داشتم که الان هر کدام دستی در نقاشی این مملکت دارند . بعد از آن هم چون میخواستم از تهران دور باشم به اصفهان رفتم و در شاهین شهر ساکن شدم و همزمان کارمند اداره صنایع دستی هم بودم
پورکاوه : شما یکی از پر کارترین طراحان پوستر سینمای قبل از انقلاب بودید .آیا آن حساسیت هایی که در اواخر دهه ۵۰ مانع از حضور بسیاری از سینماگران و هنرمندان آن روزها می شد ،برای فعالیت شما هم ممانعتی ایجاد کرد ؟
حدت: نه ، هیچ وقت هیچ مشکلی برای من ایجاد نشد . چون من نان را به نرخ روز نمی خورم . من روش و سبک و سیاق خودم را برای زندگی دارم . طبیعت سینمای آن روزها این گونه بود .اما چیزی که در دهه هفتاد باعث دلخوری و قطع ارتباط من با سینمای امروز شد رفتار ناشایستی بود که در وزارت ارشاد با من شد .در روزهایی که باید پوستر فیلم ها به تایید وزارت ارشاد می رسید ، من حدود ۴ ساعت پشت درهای بسته در وزارت ارشاد نشستم ، در حالی که دو تا الف بچه می بایست درباره پوسترهای من نظر می دادند . بعد از ساعتها که در را باز کردند به من گفتند که از پوستر شما خوشمان نیامده است
پورکاوه: خاطرتان هست پوستر کدام فیلم بود ؟
حدت : گمان کنم پوستر فیلم گریز بود .بعد از این اتفاق من هم به همه تهیه کنندگانی که می شناختم زنگ زدم و گفتم دیگر کار نمی کنم . یک روز مر تضی ممیز به من زنگ زد و گفت چرا کار نمی کنی ؟ آنها می خواهند تو کار نکنی اما وایسا و کار کن … اما من اصلا طاقت این رفتارها را نداشتم . یادم هست حتی به خود ممیز هم بابت طراحی پوستر فیلم شیر سنگی ایراد گرفتند و او مجبور بود طرح های دیگری ارائه بدهد و در نهایت طرحی را تایید کردند که به نظرم ضعیفترین کار ممیز بود .در داخل خود سینما هم عده ای مثل رضا کیانیان مدام می گفتند که حدت فقط بلد است یک کله بزرگ از بازیگر اصلی بکشد . من هم به کیانیان پیغام دادم شانس آوردی که من فقط یک کله از تو کار کردم و گرنه با دیدن کله دومی ، دید مردم نسبت بهت عوض می شد ( با خنده )
پورکاوه: چقدر با دیگر طراحان سینمای ایران مثل مرتضی ممیز و آیدین آغداشلو در ارتباط بودید ؟
حدت : ما در واقع به غیر از گپ و گفت ها و احوالپرسیهای مناسبتی ارتباط چندانی با هم نداشتیم .مرتضی ممیز یک آتلیه بزرگ و حرفه ای با تعدادی شاگرد خوب داشت و چون خیلی آکادمیک کار طراحی را دنبال می کرد ، کار جمعی برایش خیلی مهم بود .آیدین آغداشلو هم مثل ممیز آتلیه داشت ولی بیشتر فردی کار می کرد
پورکاوه: چه شد که به درخواست حبیب نریمانی برای ساخت یک فیلم مستند از زندگی و کارهایتان پاسخ مثبت دادید ؟
حدت: راستش قبلا یه کاری از من ساخته شده بود که دوستانی بودند که زحمت هم کشیده بودند اما خیلی نتوانسته بودند به عمق فضای کاری نقاشی و طراحی پوستر بپردازند . وقتی آقای نریمانی پیشنهاد کار را داد من قبلا چند تا از فیلم های ایشان را دیده بودم و دوست داشتم . وقتی هم از چهارچوبی که برای تولید این فیلم مستند در نظر گرفته بود برایم تعریف کرد ، فکر کردم که می شود به او اعتماد کرد . حبیب نریمانی هم علیرغم همه مشکلاتی که در این راه برایش پیش آمد ، خوشبختانه طی این دو ساله ، از عهده کار خیلی خوب بر آمد. امیدوارم که فیلم در جشنواره های مختلف به خوبی دیده شود .
پورکاوه: امروزه تهیه کنندگان سینمایی مراسم رو نمایی از پوستر فیلم های خود را با پوشش رسانه ای گسترده ای برگزار می کنند اما وقتی به خود پوستر رجوع می کنی ، خلاقیت خاصی در آنها پیدا نمی کنی ، فکر می کنید چه چیزی باعث شده که طراحی پوستر امروزه تا این حد نزول پیدا کند ؟
حدت : به نظرم این خانه باید از نو ساخته شود .ما در سیر صعودی خوبی قرار داشتیم که بی جهت عوض شد . من به هنرجوهایم مدام می گویم نقاش بودن با نقاشی کشیدن دو امر جداگانه است . گرافیست های ما هم در ابتدا باید نقاش و طراح باشند ، نه اینکه حکم یک اپراتور را داشته باشند که با کمک کامپیوتر و تعدادی عکس فیلم ، یک چیزی به اسم پوستر را بیرون بدهند . دانش تصویر سازی همان چیزی است که این روزها نایاب است
پورکاوه: از نظر آقای حدت ، بهترین پوسترهای تاریخ سینمای ایران کدامند ؟
حدت : به نظرم بهترین پوستر سینمای ایران را مرتضی ممیز برای فیلم گاو طراحی کرده است از کارهای دیگر هم می توانم به طراحی پوستر فیلم تیغ و ابریشم کار آیدین آغداشلو ، رضا موتوری کار احمد مسعودی و مهر گیاه کار محمد علی باطنی اشاره کنم .
پورکاوه : از کارهای خودتان کدام را بیشتر از همه دوست دارید ؟
حدت : من طراحی پوستر فیلم دونده امیر نادری ، شکار مجید جوانمرد و کندو فریدون گله را بیشتر از همه کارهایم دوست دارم
گفتگو از : کمال پورکاوه _حبیب نریمانی
این مصاحبه قبلا در روزنامه ایران به چاپ رسیده است