گفتگو با سوگل قلاتیان بازیگر سریال ” شرایط خاص”
گاهی بدشانسی یا عوامل جانبی باعث میشود اتفاقی درست و آنطور که باید نیفتد
بازیگری در نقش ناشنوا
سایت تحلیلی خبری فیلمروز: آسیه دختری موفق، با اعتماد به نفس و باهوش است که یک تفاوت با دختران همسن و سالش دارد؛ او ناشنواست. چند هفتهای تماشاگر ماجرای عشق و پافشاری منوچهر با بازی بهرام افشاری برای رسیدن به آسیه در سریال «شرایط خاص» بودیم؛ مجموعهای تلویزیونی که وحید امیرخانی در ژانر کمدی برای شبکه ۳ ساخت.
سوگل قلاتیان همان بازیگری است که نقش آسیه را زنده کرد و این روزها هرجا نامی از او برده میشود، همه با تعجب به هم میگویند: میدانستی در واقعیت ناشنوا نیست؟ این یعنی وسواسها و تلاش قلاتیان به نتیجه رسیده و او به خوبی توانسته نقش آسیه را باورپذیر از آب دربیاورد. با این بازیگر جوان که برای تئاتریها چهره شناختهشدهتری است، گشتی در موزه سینما زدهایم و با او از چالشهای بازی در نقش یک ناشنوا، وسواسش در انتخاب نقشها و اهدافش در دنیای بازیگری گفتگو کردهایم.
چند سال پیش از تعصب بازیگران تئاتر برای تئاتری ماندن و نرفتن جلوی دوربین گفته بودید. چه شد که خودتان بهعنوان بازیگر و دانشآموخته کارگردانی تئاتر، سراغ سینما و تلویزیون رفتید؟
از آن زمان که بر این باور بودم سالیان سال میگذرد در آن سن هنوز آنقدر پخته و باتجربه نیستی، بالاخره انسان روزبهروز دید بازتری پیدا میکند. من هم در ۱۸ سالگی تحتتأثیر صحبتهای اساتید خود، اینطور فکر میکردم که نباید تئاتر را رها کنم و سراغ کار تصویری بروم. حدود ۶ سال به همین منوال سپری شد تا اینکه فکر کردم این تعصبها شبیه شوخی است، اصل بازیگری عوض نمیشود و تنها قاب آن است که از تئاتر به تلویزیون و سینما تغییر میکند. مهم آن اتفاق بازیگری است که باید درست بیفتد و بازیگر باید بتواند جایگاه خود را پیدا کند.
حالا هم برعکس این دیدگاه رایج شده، یعنی ورود بازیگران سینما و تلویزیون به تئاتر چندان با روی باز پذیرفته نمیشود.
این فکر هم اشتباه است. اگر کمی روشنتر و آزاداندیشتر باشیم اجازه میدهیم بازیگر هر تجربهای را کسب کند. چرا باید درها را ببندیم یا آنقدر کوچک فکر کنیم که برای تئاتر و سینما قلمرو تعیین کنیم؟ همان موقع که من از تئاتر به سینما رفتم این نگاهها وجود داشت درحالیکه من تئاتری موفقی بودم، پربینندهترین نمایشها را داشتم و جوایز زیادی کسب کرده بودم. اگر بازیگری استعداد دارد، چرا که نه؟ بهتر است به جای مرزبندی و افتادن به دام حاشیهها، سراغ اصل موضوع که همان بازیگری است برویم.
بعد از اینکه جلوی دوربین رفتید، فکر کردید که تصمیم درستی گرفتهاید؟
این اتفاقی بود که باید میافتاد. وقتی در دوره متوسطه میخواستم به هنرستان بروم، شیراز رشته سینما نداشت و من ناگزیر وارد رشته تئاتر شدم؛ یعنی از ابتدا علاقه من به سینما بود و خیلی شانسی در دل تئاتر افتادم. الان در هر سه حوزه فعالیت میکنم. البته در تلویزیون کمتر حضور داشتهام.
از این حرفتان نتیجه میگیریم که زیاد تلویزیون را دوست ندارید؟
بله، من از بازی کردن در سریال پرهیز میکنم و این اتفاقی نیست، بلکه حاصل تجربههایی است که در تلویزیون داشتهام. هربار هم در سریالی بازی میکنم بیشتر حس میکنم که چقدر دست یک بازیگر زن در تلویزیون بسته است. از متنی که نوشته میشود یا نمیشود تا سکانسهایی که تثبیت و بعد سانسور میشود، میتوانم بگویم برای بازیگری که یک عمر آزادانه تئاتر کار کرده اینطور بازیگری زجر است. محدودیتهای عجیب تلویزیون که معمولا عقلانی نیست و بیشتر خندهدار است، باعث شده تجربه کارکردن در تلویزیون تا اینجا برای من هربار بهنحوی دوستنداشتنی باشد.
این تجربه تلخ ۱۰ سال پیش شروع شد، وقتی که با محدودیتهای عجیب و غریب مواجه شدم. ضمن اینکه متأسفانه سطح کارهای تلویزیونی چندان مناسب نیست و حساسیت زیادی درباره آنها وجود ندارد. تلویزیون باید فرهنگساز و جریانساز باشد و مردم جامعه را به حدی روشن کند که از تاریکاندیشیها نجات پیدا کنند. اما کاملا برعکس عمل میکند.
چه شد که با این خاطرات تلخ، با شرایط خاص دوباره به تلویزیون بازگشتید؟
قصد نداشتم این سریال را قبول کنم تا اینکه وحیدامیرخانی، کارگردان سریال که همدانشکدهای هم بودیم از من خواست نقش را بپذیرم. نقش، بسیار جذاب و وسوسهبرانگیز بود. همیشه دوست داشتهام بازی در نقشهای متفاوتی را که باید برایشان زحمت کشید، تجربه کنم.
آسیه این سریال چه ویژگی پررنگی داشت که دوست داشتید آن را زندگی کنید؟
در ابتدا ماجرای ناشنوا بودن آسیه بود که خودش یک دنیاست. دنیای ناشنوایان با ما متفاوت است. من وارد زندگی این گروه از مردم شدم و برایم جذابیت زیادی داشت. الان هم دوستان ناشنوای زیادی دارم و رابطه خوبی با هم داریم، چون شاهد بودند که با چه شوق و ذوق و تعصبی میخواهم آنها را بشناسم و از آنها یاد بگیرم.
نقش آسیه چه چالشی برایتان داشت؟
من باید در مدت بسیار کوتاهی صحبت کردن به زبان اشاره و بقیه ویژگیهای زندگی یک دختر ناشنوا را یاد میگرفتم. ابتدا وقتی به جمع کانون ناشنوایان رفتم با گارد آنها مواجه شدم. ناشنوایان بهدلیل فرهنگ و برخوردهای نادرست، حس خوبی به این ماجرا نداشتند. براساس تجربه ناخوشایندشان با خود میگفتند نقش ناشنوا در یک سریال کمدی حتما قرار است به مسخره کردن ما ختم شود. نگرانی آنها طبیعی بود و مدتی طول کشید تا بتوانم اطمینانشان را جلب کنم.
ساعتها پای صحبتهای ناشنوایان مینشستم تا زندگی کردن بهعنوان یک ناشنوا را یاد بگیرم. در آن زمان کوتاه میخواستم همه اینها را یاد بگیرم، چون اصلا دوست نداشتم نقش باسمهای و سرسری باشد، میخواستم آسیه باورپذیر شود. مدتها تلاش کردم به جمع ناشنوایان ثابت کنم که قصد دارم بهعنوان یک بازیگر با نقش آسیه به آنها کمک کنم که تصویر درستی از خود به نمایش بگذارند. جا دارد از سمیرا بهرامی که مربی ناشنوایان است تشکر کنم که برای باورپذیر شدن نقش بسیار همراهی و کمک کرد.
نسبت به نقشهایی که قبلا بازی کردهاید بهنظر میرسد نقش آسیه سریال شرایط خاص، سختتر و پردردسرتر بود، اینطور نیست؟
بالاخره قرار بود من نقش ناشنوایی را بازی کنم که یک پسر سالم عاشق و دلخسته اوست و در تمام طول سریال با انرژی رسیدن به آسیه قدم برمیدارد. شخصیت باید جذابیت میداشت، صدایی که از گلویم خارج میشد باید تا حدی با ناشنوایانی که دیده بودم متفاوت شنیده میشد و خواست کارگردان این بود که، چون زیرنویس ندارم، کلمات واضحتر ادا شود. در نهایت تمام سعی من این بود که همهچیز کاملا درست باشد حتی کوچکترین اشارهها. مربی ناشنوایان را با خودم سر صحنه میآوردم تا ایرادات کار را گوشزد کند و حتی پیش میآمد که پلانی را دوباره ضبط کنیم تا من آن ایراد را برطرف کنم. خیلیها میگفتند من زیادی سخت میگیرم، اما من معتقد بودم همهچیز باید کاملا واقعی و درست باشد.
در نهایت از نتیجه کار خود راضی بودید؟
با وجود اینکه وسواس زیادی به خرج دادم و کار واقعا برایم سخت بود، اما حاصل کار رضایتبخش بود. با اینکه من پیش از این هیچ شناخت و مواجههای با ناشنوایان نداشتم موفق شدم تا حد زیادی نقش را واقعی از آب درآورم. گاهی در لوکیشن فیلمبرداری میدیدم افرادی که مرا نمیشناسند به دیگری میگویند این همان دختر جوان ناشنواست؟ یعنی آنقدر نقش را باور کرده بودند که تصور میکردند من واقعا ناشنوا هستم.
در فضای مجازی هم پیامهای زیادی دریافت میکردم که بینندگان باور داشتند من واقعا ناشنوا هستم و وقتی متوجه میشدند من میشنوم خیلی تعجب میکردند. این برای من خیلی لذتبخش و شادیآفرین بود؛ چون حس میکردم زحمتهایم به نتیجه رسیده است. هرچند بعضی قاببندیها باعث شد بخشی از تلاشم دیده نشود، مثلا زبان بدن که اهمیت زیادی در دنیای ناشنوایان دارد و با نوع نمایش تصویر در سریال، قابل تشخیص نبود.
شرایط خاص توانست خاطره تلخ تجربههای تلویزیونی قبلی را برایتان پاک کند؟
تا حد زیادی بله. سریال، موردپسند مردم قرار گرفت و دیده شد. همکاری با عوامل سریال برایم جذابیت زیادی داشت، بهخصوص از سیروس گرجستانی با آن دانش، شخصیت و انعطافپذیری بیاندازه بسیار آموختم. امیرخانی هم کارگردانی خوشفکر و با دید باز است که قطعا در آینده کارهای موفقی انجام خواهد داد.
با همه وسواسی که در انتخاب نقشها داشتهاید، فکر میکنید به آنچه حق شما در بازیگری بوده رسیدهاید؟
قطعا نه. تلاشم همیشه زیاد بوده و از وقتی خودم را شناختم برای رسیدن به خواستههایم تلاش کردهام. اما گاهی بدشانسی یا عوامل جانبی باعث میشود اتفاقی درست و آنطور که باید نیفتد. از خودم ناراحت و ناراضی نیستم و فکر میکنم هر اتفاق خوبی که تا به حال نیفتاده، حتما در آینده خواهد افتاد. برای من فعل منفی هرگز معنا ندارد و «نمیشود» و «نمیتوانم» بیمعناست. وقتی میخواهم به هدفی برسم همه تلاشم را میکنم و مطمئنم حتما به آن میرسم. ناامیدی در دنیای من جایی ندارد.
از رد کردن کدام پیشنهاد بازیگری بعدا پشیمان شدید؟
از رد کردن پیشنهاد بازی در نمایش هملت بعدها پشیمان شدم. شاید زود قضاوت کردم و بعد دیدم که نمایش موفق و دیدنی از آب درآمد. البته وسواس من در انتخاب نقش آنقدر زیاد است که خیلی از پیشنهادها را رد میکنم.
الگوی بازیگری در ذهن شما کدام بازیگران بودند؟
از همان کودکی در ذهنم، کسانی که ملکه بازیگری محسوب میشدند، فاطمه معتمدآریا و نیکو خردمند بودند. بازی آنها آنقدر برایم جذابیت داشت که مدام با خودم میگفتم اگر بتوانم بازیگری در حد آنها باشم عالی خواهد شد.
سوگل قلاتیان
متولد ۱۳۶۴
دانشآموخته کارگردانی تئاتر تا مقطع کارشناسی ارشد
ورود به سینما با فیلم «سیب و سلما» در سال ۱۳۸۹
ورود به تلویزیون با سریال «همچون سرو» در سال ۱۳۸۹
دنیای حساس ناشنوایان
نگرانی ناشنوایان این بود که نکند نقش من باعث شود آنها را مسخره کنند یا به آنها بخندند. باید حواسم را جمع میکردم تا ضمن کمدی بودن سریال، با ظرافت روی مرزها راه بروم. تمام دیالوگها را با مشورت خود ناشنوایان بازنویسی کردم تا کلمهها همان چیزی باشد که آنها در زبان اشاره استفاده میکنند. این کار انرژی زیادی لازم داشت، چون گاهی بر سر بعضی کلمات توافقی بین خود ناشنوایان هم وجود نداشت. ناشنوایان حساسیتهای زیادی دارند که حاصل رفتار اجتماعی با آنها و قابل درک است.
بسیاری از آنها باهوش، بااستعداد و ستاره المپیادها و المپیکها هستند، اما شرایط مناسبی برای حضور آنها در جامعه وجود ندارد. نادیده گرفتن تواناییهای این گروه باعث شده از جامعه دلسرد و ناراحت باشند و نسبت به برخوردها با حساسیت دوچندان واکنش نشان دهند. همین موضوع کار را برای من سخت کرد. تلاش کردم آسیه همان چهره دوستداشتنی و موفقی باشد که آنها دوست دارند مردم از ناشنوایان ببینند و بشناسند.
در یکی از بخشهای موزه، قابعکسها با چهرههایی که درون خود جای دادهاند طوری محاصرهتان میکنند که اولش هول میکنید. در این بخش تصاویر صحنه و پشتصحنه فیلمها، پرتره کارگردانان، فیلمبرداران، چهرهپردازان، طراحان صحنه و لباس وجود دارد. همچنین نمونههایی از اکسسوار و طراحیهای صحنه و لباس سینمای ایران در معرض دید قرار گرفته است.
سینمای ایران تا به حال جوایز جهانی زیادی را نصیب خود کرده. اگر میخواهید جوایز معتبرترین جشنوارههای سینمایی جهان را از فاصله چند سانتیمتری ببینید باید سری به تالار افتخارات و جوایز بزنید. مشاهده جوایز جهانی سینمای ایران همچون نخل طلای کن، شیر ونیز، خرس برلین و… در این موزه برای علاقهمندان به سینما میسر است.
نقل شده که مظفرالدینشاه در یکی از سفرهای فرنگ با هنر هفتم آشنا میشود و در سال ۱۲۷۹ شمسی نخستین دستگاه سینماتوگراف را وارد ایران میکند و به این ترتیب سینمای اولیه شکل میگیرد.
تصاویر پیشگامان، بازیگران و عوامل اصلی فیلمسازی به همراه نخستین تجهیزات تولید فیلم در سینمای ایران ازجمله دیدنیهای جذاب موزه سینماست. اگر خیلی با هنر هفتم آشنا نیستید در این موزه دیدنی میتوانید با مفاهیم سینمایی نظیر آفیش یا اعلان، بازیگر، کارگردان، فیلمنامهنویس، تهیهکننده، فیلمبردار، تدوینگر و سایر عوامل فیلمسازی آشنا شوید.
اولینها همیشه مهماند و شگفتانگیز. پیشگامان تاریخ سینمای ایران هم مسلما اهمیت دارند. نخستین محل بازدید در موزه سینما، تالار آغازگران است؛ آغازگران سینمای ایران. در تالار آغازگران، با نخستین تصویربرداریهای تاریخ سینمای ایران که میرزا ابراهیمخان عکاسباشی انجام داده و نخستین آگهیهای سینمای حرفهای روبهرو میشویم.
منبع: همشهری