گفتگو با مجید رضا مصطفوی کارگردان فیلم آستیگمات:بازیگر بدون قصه جواب نمی دهد
بازیگر بدون قصه جواب نمی دهد
سایت تحلیلی خبری فیلمروز:مجیدرضا مصطفوی پنج سال پس از فیلم “انارهای نارس” به سراغ فیلمی رفت که موضوع آن از دل جامعه بیرون کشیده شده است. “آستیگمات” هرچند در جشنواره ملی فیلم فجر دیده نشد اما در جشنواره جهانی مورد توجه واقع شد و پس از آن هرچند در بخش اکران نیز با اما و اگرهای فراوانی همراه بود اما درهمین مدت کوتاه نیز موفق شد نظر موافق مخاطبان را جلب کند. به همین بهانه با مجیدرضا مصطفوی به گپ و گفت پرداختیم که ماحصل آن را در زیر میخوانید:
ایده “آستیگمات” چطور شکل گرفت؟
بعد از “انارهای نارس” که پنج سال پیش تولید شد به عنوان تهیهکننده درگیر توزیع و پخش آن بودم ولی درگیری ذهنی نسبت به مسائل اطرافم داشتم. فیلمسازان و فعالان اجتماعی همواره درگیر خلاءها و مشکلات اطرافشان هستند. علاوه بر تغییر ذائقه خودم، احساس کردم سینما هم در طی این مدت ذائقه مخاطبانش تغییر کرده است و مخاطب امروز به راحتی دسترسی به سینمای روز دنیا دارد و به شدت به واسطه وجود فضای مجازی حرفهای شده است. امروز فضای مجازی یکی از نکات مثبتش همین دادن اطلاعات است و دیگر نمیتوان با معادله و ساز و کار پنج سال پیش فیلم ساخت. “انارهای نارس” بیش از هر چیز فیلمی بر مبنای فرم است و من در آن زمان در حال تجربه کردن بودم و فرم و تجربه کار با اجزایی که قبلا در جاهایی مثل تدوین فیلم نمیتوانستم به آنها دسترسی داشته باشم. به همین جهت ساخت آن فیلم برایم جذاب بود. بعد با پیام کرمی آشنا شدم که فیلمنامه “تابستان داغ” را نوشته بود، ولی هنوز ساخته نشده بود. همان زمان پیگیر نوشتن یک فیلمنامه از پایه بودیم. ایدههایمان را با هم به اشتراک گذاشتیم و یک سال اول، تنها درباره مسائلی که ذهنمان را درگیر کرده بود، صحبت کردیم بعد از روی یادداشتهایی که برداشته بودیم به همراه یکی دو قصه کمرنگی که از گذشته در ذهن پیام بود با طرحهایی که من داشتم کنار هم گذاشتیم و سعی کردیم قصهای از دل آنها بیرون بیاوریم که از یک جنس باشد و بتوان آنها را با هم روایت کرد. ایده اولیه ” آستیگمات” اینطور شکل گرفت، با نگاه به مسائلی که در اجتماع و به شکل روزمره، مردم با آن درگیر هستند، از سوءمدیریت تا مسائل اجتماع و خانواده. در نهایت فیلمنامه نوشته شد و چند بار بازنویسی شد و در پایان به مرحله ساخت رسید که ماحصل آن را امروز میبینید.
نوع بازی بازیگرها در فیلم “آستیگمات” خیلی خوب و جا افتاده است. چه مدت دورخوانی داشتید تا بازیگران برای قرار گرفتن مقابل دوربین آماده شوند؟
ما از زمان انتخاب بازیگر تا شروع فیلمبرداری یک پروسه دو سه ماهه داشتیم که دو ماه را روی دورخوانی و تمرین گذاشتیم. همه کاراکترهای ما از قبل دارای شناسنامه بودند. مثلاً من برای کاراکتر “مهران” که محسن کیایی بازی کرد، یک شناسنامه ۷-۸ صفحهای آماده کرده بودم که این آدم در کجا به دنیا آمده و کودکی خودش را چگونه گذرانده است. همه علایق و سلایق کاراکترها در شناسنامه نوشته شده است. بخشی از شخصیتپردازی کاراکترها از همان شناسنامه به بازیگران منتقل میشد و بخش دیگر در دورخوانی و تمرینها شکل گرفت. ما در پیش تولید حداقل ۷-۸ سری دورخوانی طولانیمدت داشتیم و در مورد هر سکانس با هم صحبت میکردیم. زمانی که به فیلمبرداری رسیدیم، دیگر در مورد کاراکترها و شخصیتپردازیها صحبت نمیکردیم، چون همه مسائل برای بازیگران مشخص بود. ممکن بود فقط یک روتوش کوچک صورت بگیرد. خوشبختانه تمام بازیگران با فیلمنامه ارتباط خوبی گرفته بودند و خودشان هم تلاش میکردند. در واقع یک بخش عمدهای از موفقیت بازیها، به خاطر تلاش و شاید کار کردن مداوم و ممارستی بود که بازیگرها برای خلق کاراکترها انجام دادند.
شما در فیلم “آستیگمات” چند موضوع مختلف را عنوان کردید، در حالی که هر کدام از این قصهها به تنهایی میتوانستند یک فیلم مجزا باشند. فکر نمیکردید که چند قصهای بودن فیلم و تلخی زیادی که برای این خانواده در نظر گرفته بودید ممکن است یک جاهایی بیننده را دلزده کند؟
من برای این خانواده تلخی زیادی در نظر نگرفتم و فقط اتفاقی که در جامعه رخ میدهد را به شکل منصفانه انتقال دادم. در واقع خروجی این فیلم به خاطر تأثیری است که من از اطراف خودم میگیرم. سعی میکنم خودم بهعنوان یک آدم بی طرف کنار بیایستم و فقط آن چیزی که در واقعیت رخ داده است را روایت کنم. یکی از مشکلاتی که دوستان جشنواره فجر با فیلم “آستیگمات” داشتند همین مسئله تلخی فیلم بود که من هیچوقت نمیفهمیدم یعنی چه. طرح اولیه فیلمنامه “آستیگمات” براساس همین قصهها بود. ما یک تنه اصلی داشتیم که اتفاقات خانه اصلی را پیش میبرد. داستانکهایی که وجود داشت هم اینطور نبود که وقتی فیلمنامه تمام شد، من بگویم فیلمنامه قصه کم دارد و بیایم یک سری قصههای زیرنیز کنار آن بگذارم. تمام قصههایی که در فیلم “آستیگمات” میبینید، من و پیام کرمی از همان ابتدا به آنها فکر میکردیم. زمانی که داشتیم روی طرح فکر میکردیم، طرحی داشتیم که شبیه همین “آستگیمات” بود که ما روی آن دیالوگ گذاشتیم و پرداخت نهایی کردیم تا گستردهتر شود، وگرنه تمام قصهها که دارند موازی با قصه اصلی پیش میروند، از همان ابتدا وجود داشت. ضمن اینکه تمام قصهها مجزا از قصه قبل و بعد نیستند و روی هم تأثیر میگذارند.
در زمان نگارش برای هر کدام از این مشکلات مابهازای بیرونی هم داشتید؟
ما در زمان شکلگیری طرح تا نگارش فیلمنامه اولیه حدود ۴-۵ ماه مرحله تحقیق را سپری کردیم. بخشی از تحقیقات ما در مورد کسانی بود که الکل مصرف میکردند ولی حالا الکل را ترک کرده بودند و یا درباره کسانی بود که الکل را ترک کرده بودند ولی حالا دوباره به آن برگشتهاند. بخش دیگر تحقیقات ما در مورد کیسهایی شبیه کاراکتر “کسری” بود چون این مشکل به شدت در جامعه ما وجود دارد. متأسفانه مدیران تربیتی و آموزشی ما دارند این مسئله را به شدت پنهان میکنند. چند سال است که در آموزش و پرورش، سیاستگذاری و مدیریت فرهنگیمان به این صورت بوده که بیاییم صورت مسئله موضوعاتی را که حاد هستند پاک یا پنهان کنیم. من در آموزش و پرورش به یک سری پروندههای عجیب و غریب برخوردم که برخی از دانشآموزان شبیه “کسری” هستند. اتفاقاً من سعی کردم که تأثیرات فاجعهآمیز آن را کمتر نشان بدهم. این اتفاق بسیار اتفاق عجیبی است چون پسر یا دختری که درگیر بلوغ زودرس و یا عشق نامتعارف میشود، میتواند فاجعهای به بار آورد که نشود آن را جبران کرد.
شما برای کاراکترهای فرعی هم به درستی آن شناسنامهای که به آن اشاره کردید در نظر گرفتهاید. در کنار بازیهای اصلی، ما بازیهای متفاوتی از بهنوش بختیاری و حسین پاکدل میبینیم. در واقع حتی نوع بازی که شما از محسن کیایی گرفتید را شاید نتوانیم در آثار دیگر او ببینیم. چقدر روی جنس متفاوت بازیها فکر کردید؟
کست بازیگران فیلم “آستیگمات” ۹۰ درصدش همان کسانی بودند که من از ابتدا در نظر داشتم. تقریباً گزینههای اصلی ما در فیلم حضور پیدا کردند. ما با همه بازیگران به توافق رسیدیم که اگر قرار شد به سمت تکرار کاراکترهایی که قبلاً بازی کردهاند برویم، بهتر است این همکاری شکل نگیرد، یعنی در مرحله اول همه میدانستیم که قرار است همه از نظر بازی یک کار سخت و متفاوت ارائه بدهند. یک بخش از این متفاوت بودن حاصل تلاش خود بازیگرها بود و بخش دیگرش را من در دورخوانی و سر صحنه و هر جایی که فکر میکردم بازیگرها دارند به سمتی میروند که یا خودشان را دارند تکرار میکند و یا شبیه این نقش را جایی دیدهایم، اصلاح کردم تا به تکرار نیفتیم. به همین خاطر شما میبینید همه بازیگران در فیلم “آستیگمات” نقش متفاوتی با سایر نقشهای کارنامه هنریشان ایفا کردهاند.
بحث دیگری که شما در فیلمنامه “آستیگمات” گنجاندهاید، پرورش زالو است که تمام قصه به آن مرتبط میشود. این روزها بحث زالو در کشورمان خیلی مهم شده است و ما تبلیغات پرورش زالو را به تعدد روی دیوارهای شهرها میبینیم. ایده پرورش زالو چگونه به ذهنتان رسید؟
من این ایده را از ۵-۶ سال پیش در ذهنم داشتم. الآن به نظر من حجم کار در مورد زالو خیلی کم شده است. ۵-۶ سال پیش به شدت اپیدمی شده بود که پرورش زالو برگشت سرمایه خوبی دارد و سرمایهگذاری پر سودی است. من برای “مهران” بیشتر دنبال یک شغلی بودم که نگاهش به آینده شبیه دیدن سراب باشد، یعنی یک شبه بخواهد ره صد ساله را برود. در اطراف ما آدمهای زیادی پیدا میشوند که دم دمی مزاج هستند و از این شغل به آن شغل میروند و خیلی دوست دارند که در یک فرصت کم به یک شرایط اقتصادی خوب برسند. با توجه به اتفاقاتی که اطراف “مهران” میافتد، شبیه زالو در اطراف خود این خانواده هم وجود دارد. به همین خاطر زمانی که فیلمنامه را مینوشتم، به نظرم رسید بهترین شغل دومی که میتوانم برای مهران انتخاب کنم، همین توهم پرورش زالو در ابعاد گسترده و رسیدن به سود بسیار زیاد است.
فکر میکنید “آستیگمات” به خاطر داستان فیلم مورد اقبال قرار گرفته است یا حضور بازیگران شناخته شده باعث شده تا مردم را سینما کشیده شوند؟
بازیگر بدون قصه جواب نمیدهد. بازیگر جایگاه خودش را دارد اما وقتی فیلم قصه نداشته باشد و خروجیاش خروجی قابل اعتنایی نباشد، دیده نخواهد شد. ما برای “آستیگمات” کوچکترین تبلیغات محیطی و شهری را هم نداریم. حتی یک پوستر از این فیلم را در سطح شهر نمیتوانید ببینید. تبلیغات تلویزیونی “آستیگمات” هم محدود است و شاید ما ۱۰ درصد فیلمهای دیگر تبلیغات تلویزیونی داشته باشیم. در این شرایط چه اتفاقی میافتد که مردم میروند “آستیگمات” را میبینند؟ خیلی ساده است، کسانی که میروند “آستیگمات” را میبینند خودشان فیلم را تبلیغ میکنند.
در واقع تبلیغات دهان به دهان به فیلم شما کمک میکند؟
دقیقاً. طبیعی است که اگر فیلم خوب نبود، این موجی که شکل گرفته و همه به دیگران توصیه میکنند بروند فیلم را ببینند، شکل نمیگرفت. ما نمونههای زیادی داشتهایم که تعداد زیادی بازیگر شناخته شده در یک فیلم بازی کردهاند اما خود فیلم خیلی فیلم قابل اعتنایی نبوده است.
منبع:هنرآنلاین