یادداشت های جشنواره ۳۷ : آشفتگی ساخته فریدون جیرانی
به گزارش فیلمروز،فریدون جیرانی با اخرین ساخته اش ( آشفتگی ) در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد. فیلمی با بازی بهرام رادان و مهناز افشار که در ادامه دغدغه های همیشگی این فیلمساز، می کوشد به ویژگیهای فیلم های نوآر ( سیاه) نیز نزدیک شود.خبر نگار ما کمال پورکاوه در یادداشتی کوتاه به این فیلم پرداخته است:
۱-فریدون جیرانی سینماگر مطلعی است و مطالعات خوبی هم در زمینه تاریخ سینما دارد اما به نظر می رسد که همین مطالعات تاریخی و عشق و علاقه او به فیلم دیدن مداوم است که به شکل عجیبی تبدیل به مانع بزرگی برای اعتبار فیلمسازی او شده است.واکنش منفی بسیاری از منتقدان و مخاطبان سینما در جشنواره فجر امسال نسبت به آخرین ساخته اش ( آشفتگی ) از همین مساله نشات میگیرد.جایی که میخواهد با اتکا به داستانی شبیه پاورقیهای نازل دهه پنجاه، فیلمی نوآر با معیارهای اروپایی آن بسازد. در این زمینه مطالعات و داشته های فکری فریدون جیرانی خودش را تنها در پوسته ظاهری ژانر نوآر به مخاطب نشان می دهد و خبر چندانی از آن تئوریهای شفاهی و مکتوب که واکاوی عمیقی از این گونه سینمایی را بیان میکند وجود ندارد.
تمام دریافت فریدون جیرانی از ژانر نوآر به مظاهری چون زن اغواگر با موی بلوند ، تاریکی شب، لوکیشنهای غریب و قابهای کج و معوج محدود شده و خبری از شخصیتهای جذاب فیلم های نوآر با آن خصوصیات و ویژگیهای منحصر به فرد نیست.حتی حوادث داستان هم که قرار است مطابق بسیاری از کلیشه های ژانر ، اسباب غافلگیری مخاطب را فراهم آورد ، در اینجا آنقدر کم اهمیت جلوه داده شده که در نهایت تماشاگر را به سمت سکانس مضحک نامه زن اغواگر در زندان هدایت می کند .
۲-به نظر می رسد که جیرانی برای نزدیک شدن به مولفه های سینمای نوآر ، انقدر مشغول کار کردن بر روی افکتهایی چون باد و باران و شب مهتابی بوده است که فرصت چندانی برای شخصیت سازی و درام پردازی مرسوم این نوع از آثار نداشته است.بهرام رادان تنها کاری که از دستش برامده تعجب کردن پیاپی و چشم گرد کردن های مداوم است و مهناز افشار هم جز راه رفتن و ماتیک زدن در کلوزآپهای کارگردان ، خلاقیت چندانی از خود نشان نمی دهد. به همه اینها وقتی ریتم کند و کشدار فیلمساز را اضافه میکنیم با خروجی نا امید کننده ای روبرو می شویم که درست همانند صحنه دعوای دو برادر همسان در ماشین، هم در دیالوگ نویسی و هم در اجرا از سریال های تلویزیونی درجه دو نیز عقب مانده تر به نظر می رسد.
۳-نکته مهمی در آشفتگی وجود دارد که ما را نسبت به یکی از قدیمی ترین فیلمنامه نویسان این روزهای سینمای ایران نیز بد بین می سازد: به راستی اگر هدف نهایی زن اغواگر در فیلم ، رسیدن به دسته کلید گاو صندوق موجود در شرکت است، چرا به راه حل های کم دردسر تر و زود بازده تری چون دزدین کلید ها متوسل نمیشود که این همه قتل و غارت و کتک کاری هم در زندگی به راه نیندازد؟
نوشته : کمال پورکاوه