اخبارسینمای جهاننقد و یادداشتهمه مطالب

درباره ” برژیت باردو : ، ستاره فرانسوی سینمای اروپا

سایت خبری تحلیلی فیلمروز :  بریژیت آن-ماری باردو (زاده ۲۸ سپتامبر ۱۹۳۴) بازیگر، خواننده، رقصنده و مدل فشن فرانسوی است، که بعدها تبدیل به فعال در حوزه حقوق حیوانات شد. وی بیشتر به خاطر آنکه در دهه های پنجاه و شصت نماد جذابیت زنانه بود شهرت یافت و اغلب او را با نام «بی. بی» صدا می زدند.

 

باردو در جوانی بالرینی مشتاق بود. بازیگری را در سال ۱۹۵۲ آغاز کرد. در سال ۱۹۵۷، بعد از بازی در فیلم بحث انگیز «و خداوند زن را آفرید» به شهرت بین المللی رسید. او توجه روشنفکران فرانسه را به خود جلب کرد؛ از جمله موضوع مقالۀ سیمون دو بووآر در سال ۱۹۵۹، با عنوان «سندرم لولیتا» بود؛ مقاله ای که باردو را “لوکوموتیو تاریخ زنان” توصیف کرده و بر اساس مبانی اگزیستانسیالیسم بنا شده تا او را اولین زن آزاد و آزادترین آنها در فرانسۀ پس از جنگ بنمایاند. او سپس در فیلم ژان لوک گدار در سال ۱۹۶۳ با نام «تحقیر» بازی کرد و برای بازی در «زنده باد ماریا!» فیلم لویی مال در ۱۹۶۵، نامزد دریافت جایزۀ بفتا برای بهترین بازیگر زن خارجی شد. وی از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۸، چهرۀ رسمی ماریان (نماد ملی فرانسه که قبلاً ناشناس بود) برای معرفی آزادی فرانسه بود.

باردو در ۱۹۷۳ از صنعت سرگرمی کناره گرفت. او در طول دوران حرفه ای اش در ۴۷ فیلم بازی کرد، چندین نمایش موزیکال اجرا کرد و بیش از ۶۰ ترانه ضبط کرد. در ۱۹۸۵، نشان لژیون دونور به او اهدا شد، اما وی آن را قبول نکرد. بعد از بازنشستگی، در زمینۀ حقوق حیوانات به فعالیت پرداخت. در سال های ۲۰۰۰، با انتقاد به مهاجرت و اسلام در فرانسه بحث برانگیز شد و پنج بار به خاطر برانگیختن تنفر نژادی جریمه شد.

 

باردو در پاریس به دنیا آمد؛ پدرش لویی باردو و مادرش آن ماری توتی باردو بودند. لویی مدرک مهندسی داشت و نزد پدرش، شارل باردو، به کسب و کار خانوادگی شان می پرداخت. لویی و آن ماری در ۱۹۳۳ ازدواج کردند. باردو در خانواده‌ای پیرو کلیسای کاتولیک رومی از طبقۀ متوسط رو به بالای جامعه بزرگ شد. زمانی که هفت سال داشت، در مدرسۀ خصوصی کور اتمر پذیرفته شد. سه روز در هفته به مدرسه می رفت و روزهای دیگر در خانه درس می خواند. به همین دلیل وقت کافی داشت تا سه روز در هفته به کلاس های رقص مادام بورژه برود.

مادر بریژیت خواهر کوچکتر او، مری ژان را نیز در کلاس رقص ثبت نام کرد. مری ژان در نهایت کلاس رقص را رها کرد و به مادرش چیزی نگفت، در حالی که بریژیت روی باله متمرکز شد. در سال ۱۹۴۷، باردو در کنسرواتوار پاریس پذیرفته شد. او سه سال در کلاس های بالۀ بوریس کنیازف، طراح رقص اهل روسیه شرکت کرد. یکی از همکلاسی هایش لسلی کرون بود. بالرین های دیگر باردو را “بیشِت” (گوزن کوچک) صدا می کردند.
بریژیت به دعوت یکی از آشنایان مادرش، در یک نمایش مد در سال ۱۹۴۹ مدل شد.

 

در همان سال، برای یک مجلۀ مد با مدیریت الن لازارف روزنامه نگار مدل شد. در ۱۵ سالگی، در ۸ مارس ۱۹۵۰، عکس او روی جلد مجلۀ اِل چاپ شد و توجه یک کارگردان جوان به نام روژه وادیم را جلب کرد. او نسخه ای از این مجله را به مارک الگره، کارگردان و فیلمنامه نویس، معرفی کرد و او این شانس را به باردو داد تا برای «برگ بوها چیده شده اند» تست بازیگری بدهد. با این که باردو نقش را به دست آورد، ساخت فیلم لغو شد، اما باعث شد او خود را بازیگر به حساب آورد. رابطۀ او با وادیم که در زمان تست بازیگری وی حضور داشت، بر زندگی و کار او در آینده تأثیر گذاشت.

باردو اولین بار در کمدی بسیار محبوب «سوراخ نورمن» با بازی بورویل ظاهر شد. در «مانینا» (۱۹۵۳) به کارگردانی ویلی روزیه نقش اول را بازی کرد. در «دندان های بلند» (۱۹۵۳)، نقش کوتاه همسر وادیم را داشت و در کمدی «تصویر پسرش» (۱۹۵۳) با بازی ژان ریشار، یک نقش اصلی بر عهده گرفت.

او در فیلم «عمل عاشقانه» (۱۹۵۳)، با سرمایه گذاری هالیوود که در پاریس فیلمبرداری می شد و کرک داگلاس ستارۀ آن بود، یک نقش کوچک داشت. زمانی که در آوریل ۱۹۵۳، در جشنوارۀ فیلم کن حضور پیدا کرد، توجه رسانه ها را به خود جلب کرد. باردو در ملودرام ایتالیایی «کنسرت فتنه» (۱۹۵۴) و فیلم ماجراجویانۀ فرانسوی «کارولین و شورشیان» (۱۹۵۴) نقش اصلی را بازی کرد. او در «مدرسۀ عشق» (۱۹۵۵) به کارگردانی مارک الگره، در مقابل ژان ماره ظاهر شد.

وی اولین نقش بزرگ انگلیسی زبان خود را در «دکتر در دریا» (۱۹۵۵) در مقابل دِرک بوگارد بازی کرد. این فیلم سومین فیلم محبوب آن سال در بریتانیا بود. در «مانوور بزرگ» (۱۹۵۵) به کارگردانی رنه کلر، و بازی ژرار فیلیپ و میشل مورگان یک نقش کوچک بر عهده گرفت. در «روشنایی در خیابان» (۱۹۵۶) ساختۀ ژرژ لاکومب نقش بزرگ تری به دست آورد و در فیلم دیگری از هالیوود، «هلن تروآ» (۱۹۵۶) نقش ندیمۀ هلن را بازی کرد.
در سال ۱۹۵۶، کارگردان فیلم ایتالیایی «تعطیلات نرون» از باردو خواست تا با موی بلوند در این فیلم ظاهر شود. او ترجیح داد به جای استفاده از کلاه گیس برای پوشاندن موهای قهوه ای رنگش، آنها را رنگ کند و به اندازه ای از نتیجۀ کار راضی بود که تصمیم گرفت آن رنگ مو را حفظ کند.

باردو سپس در چهار فیلم بازی کرد که او را به ستاره تبدیل کردند. نخستین آنها، فیلم موزیکال «دختر شیطان» (۱۹۵۶) بود که در آن نقش دختر دبیرستانی دردسرساز را بازی کرد. این فیلم که کارگردان آن میشل بوارون بود و روژه وادیم در نوشتن فیلمنامه با او همکاری داشت، بسیار موفق بود و دوازدهمین فیلم پرفروش آن سال در فرانسه شد. بعد از آن، در کمدی «پرپر کردن گل مینا» بازی کرد که نویسندۀ آن وادیم و کارگردان آن مارک الگره بود و فروش خوبی داشت. کمدی «عروس زیادی زیبا است» (۱۹۵۶) با حضور لویی ژوردان نیز فیلم موفقی بود.

 

فیلم چهارم، ملودرام «و خداوند زن را آفرید» (۱۹۵۶)، اولین تجربۀ کارگردانی وادیم بود که در آن باردو در مقابل ژان لویی ترنتینیان و کورد یورگنس بازی می کرد. این فیلم، دربارۀ دختر نوجوان بدسیرتی در یک شهر کوچک آبرومند، نه تنها در فرانسه بلکه در سراسر دنیا موفقیت بسیار بزرگ به دست آورد و در بریتانیا میان ۱۰ فیلم برتر سال ۱۹۵۷ قرار گرفت. باردو با این فیلم به ستاره ای بین المللی تبدیل شد.

بعد از فیلم «و خداوند زن را آفرید»، باردو در کمدی «زن پاریسی» (۱۹۵۷) به کارگردانی بوارون با شارل بوایه همبازی شد. او بار دیگر در فیلمی از وادیم به نام «گوهر فروشان مهتاب» (۱۹۵۸) ظاهر شد و در فیلم «در صورت بدبختی» (۱۹۵۸)، نقش جنایتکاری را بازی کرد که ژان گابن را اغوا کرد. فیلم دوم سیزدهمین فیلم پربینندۀ آن سال فرانسه بود.

«زن و بازیچه» (۱۹۵۹) به کارگردانی ژولین دوویویه محبوب بود، اما «بابِت به جنگ می رود» (۱۹۵۹)، کمدی جنگ جهانی دوم، موفقیتی بزرگ بود و چهارمین فیلم بزرگ سال فرانسه شد. «دوست داری با من برقصی؟» (۱۹۵۹) نیز به کارگردانی بوارون بسیار پربیننده بود.

فیلم بعدی او درام دادگاهی «حقیقت» (۱۹۶۰)، ساختۀ هانری ژرژ کلوزو بود. این فیلم بسیار خبرساز بود که به رابطه ای عاشقانه و اقدام به خودکشی انجامید. «حقیقت» بزرگ ترین موفقیت تجاری باردو تا آن زمان بود که سومین فیلم پرفروش سال شد و نامزدی اسکار بهترین فیلم خارجی را به دست آورد.

او در سال ۱۹۶۱، در کمدی دیگری از وادیم به نام «لطفا، حالا نه!» ظاهر شد و در فیلم پر ستارۀ «عشق های معروف» (۱۹۶۲) نقش مقابل آلن دلون را بازی کرد. وی برای بازی در «زندگی خصوصی» (۱۹۶۲) به کارگردانی لویی مال، جایزۀ دیوید دی دوناتللو برای بهترین بازیگر زن خارجی را به دست آورد. فیلمی که در فرانسه محبوب تر شد، «استراحت جنگجو» (۱۹۶۲) کار دیگری از وادیم بود.

در سال های میانی ۱۹۶۰، باردو در فیلم هایی حضور یافت که به نظر می رسید برای بازار بین المللی ساخته شده اند. در ۱۹۶۳، در «تحقیر» ژان لوک گدار با بازی جک پلنس بازی کرد. سال بعد، در کنار آنتونی پرکینز در کمدی «زیبای احمق» (۱۹۶۴) ظاهر شد.

باردو سرانجام در فیلمی هالیوودی به نام «بریژیت عزیز» (۱۹۶۵)، یک کمدی با حضور جیمز استوارت در نقش استاد دانشگاهی که پسرش به باردو علاقمند می شود، بازی کرد. حضور او نسبتاً کوتاه بود و فیلم موفقیت بزرگی به دست نیاورد.

کمدی وسترن «زنده باد ماریا!» (۱۹۶۵) به کارگردانی لویی مال، که در آن باردو در مقابل ژن مورو بازی می کرد، فیلم موفق تری بود. این فیلم در فرانسه و سراسر دنیا بسیار موفق بود، با این حال در آمریکا آنچنان که امید می رفت، توفیقی به دست نیاورد.

بعد از یک نقش کوتاه در «مذکر، مونث» (۱۹۶۶) ساختۀ گدار، در فیلم «در اوج شادی» (۱۹۶۸) محصول مشترک فرانسه و انگلستان، اولین شکست کامل خود را تجربه کرد. او نقش کوچکی در فیلم پرستارۀ «ارواح مردگان» (۱۹۶۸)، مقابل آلن دلون داشت و سپس بار دیگر یک فیلم هالیوودی را امتحان کرد: «شالاکو» (۱۹۶۸)، وسترنی با بازی شان کانری که فروش خوبی نداشت.

«زنان» (۱۹۶۹) یک شکست کامل دیگر بود، اما کمدی اسکروبال «خرس و عروسک» (۱۹۷۰)، کمی بهتر عمل کرد. آخرین فیلم های او بیشتر کمدی بودند، مثل «تازه کارها» (۱۹۷۰) و «بولوار روم» (۱۹۷۱) با بازی لینو ونتورا. «افسانۀ فرنچی کینگ» (۱۹۷۱) به لطف همبازی بودن باردو با کلودیا کاردیناله محبوب تر بود. او فیلم دیگری با وادیم کار کرد به نام «دون ژوان یا اگر دون ژوان زن بود» (۱۹۷۳) که نقش اصلی را بر عهده داشت.

باردو در حین ساخت این فیلم گفت: «اگر دون ژوان فیلم آخر من نباشد، فیلم ماقبل آخرم خواهد بود». او به حرف خود عمل کرد و فقط یک فیلم دیگر بازی کرد، «داستان بسیار خوب و بسیار شاد کولینو» (۱۹۷۳).

زندگی حرفه ای او دوره هایی را پشت سر گذاشته بود که می شد گفت: «در سال های دهۀ ۱۹۶۰ و اوایل دهۀ ۱۹۷۰، بازیگری معروف تر-یا بدنام تر- از او روی زمین وجود نداشت، دست کم از زمان مرگ والنتینو، هیچ ستاره ای چنین سرسپردگی احمقانه ای در میان هواداران خود برنیانگیخته بود.»

 

باردو در سال ۱۹۷۳، پیش از ۳۹ ساله شدن، بازنشستگی خود را اعلام کرد. او پس از حضور در بیش از ۴۰ فیلم و ضبط چندین آلبوم، به ویژه با سرژ گنزبور، از شهرت خود برای حمایت از حقوق حیوانات استفاده کرد.
در سال ۱۹۸۶، او بنیاد بریژیت باردو را برای تأمین آسایش حیوانات و حفاظت از آنها تأسیس کرد. وی گیاهخوار شد و از راه حراج جواهرات و دارایی های شخصی اش، سه میلیون فرانک برای تهیۀ سرمایۀ لازم برای این بنیاد جمع آوری کرد. او فعال قدرتمند حقوق حیوانات و مخالف سرسخت مصرف گوشت اسب است. در راستای حفاظت از حیوانات، در سفری به کانادا به همراه پل واتسن از “انجمن حفاظتی چوپان دریا”، شکار فُک در کانادا را محکوم کرد. در ۲۵ مه ۲۰۱۱، این انجمن، به پاس پشتیبانی او، نام کشتی رهگیر سریع السیر خود را از “ام. وی. گوجیرا” به “ام. وی. بریژیت باردو” تغییر داد.

وی در سال ۱۹۹۹، نامه ای به جیانگ زِمین رئیس جمهور چین نوشت که در مجلۀ فرانسوی وی. اس. دی. چاپ شد؛ او در این نامه دولت چین را به آزار خرس ها و کشتن آخرین ببرها و کرگدن های دنیا برای ساختن داروی آفرودیزیاک متهم کرد. او در دو سال، بیش از ۱۴۰٫۰۰۰ دلار به یک برنامۀ عقیم سازی و سرپرستی انبوه برای تعداد تقریبی ۳۰۰٫۰۰۰ سگ خیابانی در بوداپست اهدا کرد.

باردو در ماه اوت ۲۰۱۰، نامه ای خطاب به ملکۀ دانمارک، مارگارت دوم نوشت و در آن از او درخواست کرد کشتن دلفین ها را در جزایر فارو متوقف کند. او در این نامه نوشت: «این کار یک نمایش هولناک است که مایۀ ننگ دانمارک و جزایر فارو است … این شکار نیست بلکه قتل عام است … سنتی تاریخ گذشته که در دنیای امروز هیچ توجیه قابل قبولی ندارد.»

در ۲۲ آوریل ۲۰۱۱، وزیر فرهنگ وقت فرانسه، فردریک میتران، گاوبازی را به طور رسمی در فهرست میراث فرهنگی کشور قرار داد. باردو نامۀ اعتراض آمیز بسیار تندی برای او نوشت و در ۲۳ ژوئیۀ ۲۰۱۵، طرح گرِگ هانت برای از بین بردن ۲ میلیون گربه برای نجات گونه های در معرض خطر والابی صخره پهلو سیاه و طوطی شب را محکوم کرد.

در ۲۱ دسامبر ۱۹۵۲، بریژیت ۱۸ ساله با روژه وادیم کارگردان ازدواج کرد. آنها کمتر از پنج سال بعد طلاق گرفتند؛ آن دو صاحب فرزندی نشدند، اما رابطه شان را با هم قطع نکردند و حتی در کارهای بعدی با هم همکاری کردند.

باردو در ۱۸ ژوئن ۱۹۵۹، با ژاک شاریه، همبازی او در «بایت به جنگ می رود»، ازدواج کرد. تنها فرزند او، نیکلا ژاک شاریه در ۱۱ ژانویۀ ۱۹۶۰ به دنیا آمد. بعد از این که باردو و شاریه در سال ۱۹۶۲ طلاق گرفتند، نیکلا در خانوادۀ شاریه بزرگ شد و تا زمان بزرگسالی رابطۀ کمی با مادر خود داشت.

سومین ازدواج باردو با میلیونر آلمانی، گونتر زاکس، بود که از ۱۴ ژوئیه ۱۹۶۶ تا ۱ اکتبر ۱۹۶۹ دوام داشت. همسر چهارم و کنونی باردو، برنار دورمال، از مشاوران سابق ژان ماری لوپن، رهبر پیشین حزب راست افراطی جبهۀ ملی، است؛ آنها در ۱۶ اوت ۱۹۹۲ ازدواج کرده اند.

باردو در ۲۸ سپتامبر ۱۹۸۳، در چهل و نهمین سالروز تولدش، تعداد زیادی قرص خواب یا آرامبخش با شراب قرمز خورد. او خیلی زود به بیمارستان منتقل شد و در آنجا با شستشوی معده قرص ها را از معدۀ او خارج کردند و وی از مرگ نجات پیدا کرد. باردو همچنین سرطان سینه را از سر گذرانده است.

حقایقی در مورد بریژیت باردو که شاید ندانید:

 

  1. از ویژگی های ظاهری باردو می توان به قد ۱۶۶ سانتی، موهای بلوند پلاتینه، چشم های درشت قهوه ای رنگ، صدای گرم و گیرا و پیکر زیبا و دلفریب اشاره کرد. دندان های جلویی باردو فاصله دارند و مدل موی مشهور «شینیون باردو» از روی استایلی که او در جوانی به موهایش می داد گرفته شده است.
    ۲٫ مجله امپایر در سال ۱۹۹۵، باردو را یکی از ۱۰۰ ستاره جذاب تاریخ سینما نامید.
    ۳٫ در اکتبر ۱۹۹۷، مجله امپایر رتبه ۴۹ فهرست «۱۰۰ ستاره سینمایی برتر تمام ادوار» را به باردو داد.
    ۴٫ باردو مادر نیکولا ژاک شاریه بود که در ژانویه ۱۹۶۰ به دنیا آمد و در خانواده پدرش بزرگ شد و تا سنین بزرگسالی با باردو رابطه ای نداشت. در سال ۱۹۹۷ نیکولا شکایت موفق آمیزی از بریژیت کرد، زیرا باردو در زندگی نامه اش، پسرش را “تومور” خوانده بود و گفته بود که ترجیح میداد یک سگ به دنیا بیاورد تا او را. وی همچنین فاش کرد کرد که چندین بار تلاش کرده بود تا بچه را سقط کند و بارها به شکمش مشت زده و از پزشکش درخواست مورفین کرده بود. دادگاهی در فرانسه باردو را به پرداخت ۱۷۰۰۰ دلار خسارت محکوم کرد.
    ۵٫ در ۳۹ سالگی از بازیگری خداحافظی کرد و از آن پس تاکنون در پروژه های مختلفی در حمایت از حقوق حیوانات فعال بوده است.
    ۶٫ باردو یکی از پیشگامان دنیا در حمایت از حقوق حیوانات است و ریاست بنیاد بریژیت باردو که وقف حقوق حیوانات شده است را بر عهده دارد.
    ۷٫ وی دو نوه از پسرش نیکولا دارد که حاصل ازدواج نیکولا با آن-لین بیرکان (دختر یک دیپلمات نروژی) هستند و آنا و تیا نام دارند.
    ۸٫ باردو و همسرش برنار دورمال در دهکده کوچکی خارج از اسلو واقع در نروژ ازدواج کردند که حالا پسرش و خانواده پسرش آنجا زندگی می کنند.
    ۹٫ مدل موی شوکروت را به دنیای فشن معرفی کرد.
    ۱۰٫ در شهر بوزیوس واقع در برزیل، به خاطر تأثیر باردو در محبوب شدن این شهر، مجسمه ای از وی ساخته و نصب شده است.
    ۱۱٫ در سال ۱۹۹۴، سوفیا لورن را به خاطر حضور در فتوشوت های تبلیغاتی و پوشیدن محصولات خز کمپانی ایتالیایی آنابلا، رسوا کرد و در نامه سرگشاده ای به لورن وی را متهم به فروختن نام و وجهه اش به منفورترین روش تبلیغاتی یعنی تبلیغ خز کرد. باردو در این نامه نوشته بود که «قبول کردن پول آلوده به خون حیوانات کاری پست، مشمئزکننده و بی ارزش است.» لورن «باید این تجارت نفرت انگیز را تحریم و محکوم نماید» و «هرگز فراموش نکند که پوشیدن خز در واقع حمل کردن قبرستانی روی دوش است.» لورن آن زمان در تعطیلات بود و جوابی به این نامه نداد.
    ۱۲٫ بریژیت باردو پس از فرد استیر و لورن باکال، سومین نفری بود که نامش در پایگاه داده های اینترنتی فیلم (IMDB) ثبت شد.
    ۱۳٫ از سال ۱۹۵۰ تابحال حداقل شش بار اقدام به خودکشی کرد. آخرین اقدامش به خودکشی در سال ۱۹۹۲ بود.
    ۱۴٫ مخالف ازدواج بین نژادی است.
    ۱۵٫ چهره و ظاهر او الهامبخش چند نسل از مدل های بلوندی بوده است که به آنها «بیبی باردو» می گویند و از آن جمله می توان به سوپرمدل های آلمانی: کلودیا شیفر و آنا اورز، مدل های هلندی: لارا استون، دافنه گروئنولد و داوتزن کروس و همچنین مدل انگلیسی جورجیا جگر اشاره نمود.

    نقل قول های شخصی:

 

–    «اگر می توانستم کاری درباره نحوه رفتار انسان ها با هم انجام دهم این کار را می کردم، ولی چون نمی توانم به حیوانات رو آورده ام.»

–    (وقتی از او پرسیدند بهتر روز زندگی ات چه روزی بود): «شب بود…»

–    «پیر شدن غم انگیز است، ولی پخته شدن حس خوبی دارد.»

 

برژیت باردو

–    «من بسیار خوشبخت، بسیار ثروتمند، بسیار زیبا، بسیار مشهور و بسیار غمگین بوده ام.»

–    (درباره سارا پالین): «با انکار مسئولیت انسان ها در برابر گرم شدن کره زمین و با دفاع از حق استفاده از سلاح گرم و گفتن مطالبی که اصولاً احمقانه هستند، تو خود مایه شرم زنان هستی و خود تو تهدیدی ترسناک و فاجعه

زیست محیطی واقعی هستی.»

–    «هر سنی می تواند جذاب و خوشایند باشد، اگر در آن سن زندگی کنی.»

–    «من در واقع گربه ای هستم که به یک زن تغییر شکل داده ام… صدای گربه در می آورم، چنگ می زنم و گاهی گاز می گیرم.»

–    «جوانی و زیبایی ام را به انسان ها دادم و حالا دانایی و تجربه ام را که بخش بهتری از من است، به حیوانات می دهم.»

–    (درباره بازنشستگی از صنعتی سرگرمی در ۳۹ سالگی): «من تلاش کردم که خودم را تا حد ممکن زیبا کنم و با این وجود حس می کردم زشت هستم. بیرون رفتن و نشان دادن خودم به طرز دیوانه واری دشوار بود. می ترسیدم  در حد آنچه از من انتظار می رفت نباشم.»

–    «در خانه والدینم حس غریبه بودن داشتم. در کودکی بسیار خجالتی بودم و عقده های نفرت انگیزی داشتم. همیشه فکر می کردم زشت هستم و در ابتدا منتقدین با من هم عقیده بودند. آنها می گفتند که من شبیه مستخدمین پیش پا افتاده هستم و چهره ام را بسیار معمولی قلمداد می کردند. در برهه هایی از زندگی ام واقعاً دلم می خواست بمیرم. مرگ برایم مثل عشق بود، مثل گریزی رمانتیک. قرص می خوردم زیرا نمی خواستم خودم را از بالای بالکن به پایین بیندازم و مردم از جنازه ام عکس بگیرند.»

منبع : برترین ها

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا