اخبارسینمای ایراننقد و یادداشتهمه مطالب

رابطه پیچیده و مبهم بین هنرمند و سیاست

سایت تحلیلی خبری فیلمروز، کمال پورکاوه: رابطه بین هنر ، سیاست و کنش اجتماعی همواره رابطه‌ای پیچیده و پر از ابهام بوده است .پرسش اصلی که در این میان بوجود می‌آید این است که آیا هنرمند باید نسبت به کلیه تحولات سیاسی و اجتماعی سرزمینی که در آن زندگی می‌کند موضعگیری شفاف و واضحی داشته باشد یا اینکه وظیفه اعلام مواضع و صدور بیانیه را به سیاستمداران و مسئولان واگذار کرده و با اثر خودش نسبت به وقایع سیاسی و اجتماعی واکنش نشان دهد ؟
آیا باید همانند احمد شاملو از مادران سیاهپوشی گفت که هنوز از سجاده‌ها سر بر نگرفته‌اند ؟ یا به پیروی از سهراب سپهری از گل نکردن آب بگوییم و نرم و آهسته برویم که مبادا ترک بردارد چینی نازک تنهاییش؟
این روزها با حضور اصغر فرهادی ( که حالا برجسته‌ترین فیلمساز تاریخ سینمای ایران است که هر اثرش می‌تواند نوید یک جایزه از جشنواره‌های معتبر را با خود به همراه داشته باشد ) در جشنواره فیلم کن و اظهار نظر او درباره نوع نگاهش به سینما و انتخاب بازیگرانش ، بحث‌های متفاوتی درباره تعهد اجتماعی فیلمساز و هنرمند به میان آمده است. کار به جایی رسیده که بسیاری از پرسش‌های منتقدان و علاقمندان ایرانی حاضر در جشنواره ، به جای اینکه حول محور اثر به نمایش در آمده باشد ، بر موضعگیری اصغر فرهادی بر مسائل روز سیاسی و اجتماعی اصرار دارد و فضای نشست خبری را گاه تا حد یک کنفرانس رسانه‌ای وزارت امور خارجه تقلیل می‌دهد .
به گمانم فضای بوجود آمده ، بیشتر از هر چیز ناشی از جو ملتهب جامعه و سیاست زدگی بیش از حد آن است . قبل از هر چیز بهتر است به خودمان یادآوری کنیم که در کجای این کره خاکی مشغول زندگی کردن هستیم؟ در زمانه‌ای که بغل کردن یک سگ‌خانگی در خیابان ، حرکتی خلاف شئونات سیاسی و اجتماعی تعبیر شده و کار را به جریمه و درگیری و زندان می‌کشاند و انتقاد نسبت به نحوه توزیع واکسن کرونا سیاه نمایی تلقی می‌شود، طبیعی است که هر گونه اظهار نظر مستقیم و شفاف نسبت به تحولات مهم و پر التهاب روزمره ، میتواند هزینه‌های سنگینی را متوجه شخص مورد نظر نماید.اینجا است که هنرمند می‌کوشد میان ماندن و ساختن و ممنوع‌الکاری و عزلت یکی را انتخاب نماید. ممنوع الکاری که می‌تواند نتیجه بیان حرف‎‌هایی باشد که تاثیر چندانی هم بر جامعه و شکل‌گیری یک جنبش مثمر ثمر نداشته و نهایتا می‌تواند با عباراتی چون ” درود به شرفت ”  اهالی شبکه‌های اجتماعی بدرقه شود.

یادمان باشد که مهناز افشار ( فارغ از کیفیت کارهای هنری‌اش) بابت همین موضعگیری‌های مداومش نسبت به تحولات روزمره بود که اجازه کار پیدا نکرد و این روزها در آنسوی دنیا مشغول سپری کردن زندگی عادی‌اش است.خوشبختانه اصغر فرهادی در فیلمهایش اهل باج دادن نیست و همان چیزهایی را به تصویر می‌کشد که به درام داستانی مورد نظر او کمک می‌کند .جمله‌ای از اینگمار برگمان را به یاد می‌آورم که در برتری سینما نسبت به دیگر هنر‌ها ، فیلم را مهمترین وسیله ممکن برای تاثیرگذاری به وجدان انسانها دانسته بود .انگار فیلمساز بزرگی چون او هم به خوبی به تاثیر درام‌های تصویری بر روح بشری پی برده و هر تکه‌ای از فیلم را تاثیرگذارتر از هر بیانیه و سخنرانی دانسته بود .

برای من که شیفتگی‌ام به سینما از لابلای تصاویر حیرت انگیز فیلمسازان به وجودم راه پیدا کرده است ، پیگیری موضعگیری‌های سیاسی فیلمسازان محبوبم ، آخرین چیزی است که من رانسبت به شناخت بیشتر شخصیت آن هنرمند کنجکاو می‌کند. به گمانم هیچکدام از سخنرانی‌ها و بیانیه‌های سیاسی و اجتماعی نمی‌تواند کوبندگی و تاثیرگذاری فصل نهایی فیلم 《 دنباله‌رو》 ساخته برناردو برتولوچی را برای تماشاگرانش تداعی کند و آنها را نسبت به ایدئولوژیهای حاکم بر روح و روان انسانها روی‌گردان نماید. .سوال دیگر اینکه ،اگر بخواهیم موضعگیری سیاسی یک فیلمساز را نسبت به ساخته‌اش ارجح بدانیم، آن گاه تکلیف ما با فیلمسازی چون الیا کازان و فیلمهای مشهور و محبوبی که ساخته‌ است چیست؟ به گمانم این سینمای ناب است که همواره از هر گونه بیانیه و موضعگیری سیاسی و ایدئولوژیک پیشی گرفته است.

نوشته: کمال پورکاوه

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا