آیا سریال ” گلشیفته ” می تواند در جذب مخاطب موفق باشد ؟
سایت خبری تحلیلی فیلمروز : درباره سریال بهروز شعیبی که هفته پیش دومین قسمت آن در شبکه نمایش خانگی توزیع شد. نقاط قوت و ضعفش چیست؟ داستان می تواند مخاطب را گیر بیندازد، بازیگران چه عملکردی داشته اند و آیا آینده سریال درخشان است؟
پیش درآمد
«گلشیفته» تازه ترین سریال شبکه نمایش خانگی است که دومین قسمت آن چهارشنبه هفته گذشته به بازار آمد. طبعا برای قضاوت کامل درباره این سریال نیاز به توزیع قسمت های بیشتری است ولی براساس آنچه دیده ایم می توان اذعان داشت «گلشیفته» مخاطب خاص خود را پیدا کرده و حتما هر هفته جماعتی منتظر آن هستند. این اتفاق از آنجا حائز اهمیت است که خیلی از سریال های شبکه خانگی به چنین موقعیتی دست نمی یابند. «گلشیفته» اما صاحب مختصاتی است که می تواند در نهایت کنار سریال های موفق خانگی بایستد.
حال آن که تبدیل به سریال پرسر و صدا شود یا خیر، کمی باید منتظر ماند. امتیاز نخست سریال بهروز شعیبی ترکیب بازیگران آن است؛ حضور مهناز افشار، مهدی هاشمی و هومن سیدی برای هر اثری می تواند برگ برنده باشد. مهم تر این که شعیبی از آنها استفاده ای بهینه کرده و غالبا در نقش های خود موفق هستند. «گلشیفته» امتیازهای دیگری هم دارد و البته چند ضعف. این گزارش نقاط مثبت و منفی سریال را بر می شمرد.
تنوع داستان
نویسندگان سریال «گلشیفته» سعی کرده اند، داستان بینابین انتخاب کنند یعنی فضای قصه نه به کمدی های مرسوم تنه می زند و نه کاملا رئال است. در قسمت اول این فضا به خوبی برای مخاطب ترسیم شد و او می داند با داستانی به ظاهر جدی مواجه است که از دل موقعیت ها و نحوه معاشرت شخصیت ها کمدی شکل می گیرد. ریسک چنین شیوه ای جایی است که سریال باید سرشار از اتفاقات پرملات باشد تا کمبود کمدی آن جبران شود.
«گلشیفته» از حیث داشتن قصه امکان سرگرم کردن مخاطب را داراست: داستان از قبولی یک دختر یزدی (نازنین بیاتی) در رشته معماری شروع می شود و پدرش (مهدی هاشمی) مخالف حضور او در تهران است. از آن سو رئیس تازه دانشکده (مهناز افشار) با کمک همسرش (سیامک انصاری) سعی دارد رتبه اول کنکور هنر را در دانشکده خود حفظ کند. در کنار آن سرنوشت دیگر شخصیت ها را هم می بینیم؛ شیلا خداداد قهرمان بوکس است و هومن سیدی جوانکی رند که سرش به کار خلاف گرم شده. علاوه بر این شخصیت های فرعی دیگر هم در سریال حضور دارند.
عیار داستان
تنوع داستان برای سریال «گلشیفته» امتیاز محسوب می شود. منتها این به معنای آن نیست که الزاما همه قصه ها جذاب و همراهی برانگیز باشند. تا اینجا آنچه بیش از همه درام را شکل داده، ماجرای مهدی هاشمی، دخترش به همراه مهناز افشار و همسر اوست. نکته برجسته درباره داستان این چهار شخصیت، استفاده از عنصر تقابل و تضاد است. هاشمی، پدری است نگران که همه خانواده را در زلزله از دست داده و حالا هم نگران زلزله تهران است و هم آسیب های اجتماعی پایتخت. دخترش را رها نکرده و دزدکی خود را به تهران رسانده.
از قضا سرنوشت شان با کاراکتر مهناز افشار و سیامک انصاری گره خورده؛ دو شخصیت از طبقه متنفذ سیاسی کشور. این شخصیت ها به خودی خود امکان گره افکنی در داستان و خلق موقعیت های جذاب به سازندگان سریال داده است. در مقابل قصه شیلا خداداد و همسرش محمد بحرانی هنوز شکل نگرفته و تا اینجا بدون گره و یکنواخت پیش رفته. خرده شوخی های بین آنها نیز قدرت همراهی مخاطب را ندارد. قصه «گلشیفته» در مجموع سرگرم کننده است اما نقاط عطف آن حتما باید افزایش یابد.
بازیگران
بهروز شعیبی در بازی گرفتن از بازیگران صاحب تبحر است کما اینکه در جشنواره امسال سارا بهرامی در فیلم «دارکوب» او به سیمرغ رسید. تلاش شعیبی در «گلشیفته» هم مشهود است؛ بجز یکی دو مورد. مهناز افشار که کاراکترش در پوشش چادر با هجمه عجیب و غریبی مواجه شد، یکی از بهترین بازی هایش را به نمایش گذاشته: یک استاد دانشگاه که به تازگی رییس دانشکده شده. او در عین جدی بودن دارای رفتاری است که از مخاطب خنده می گیرد.
سیامک انصاری، مردی متنفذ که سودای ریاست در فدراسیون فوتبال را دارد، شمایل شخصیت را باورپذیر ارائه کرده. بازی مهدی هاشمی مثل همیشه خوب است و این بار توانسته تصویر یک پدر نگران را ترسیم کند. نازنین بیاتی در نقش یک دختر دانشجوی شهرستانی ظرایف این طیف را به خوبی نمایان می کند. در مقابل از بازی شیلا خداداد نمی توان دفاع کرد؛ او نقش یک زن ورزشکار را برعهده دارد که برای مسابقات جهانی پذیرفته شده و نگرانی اش عدم همراهی همسر است. در بازی خانم خداداد نمی توان پی به موقعیت واقعی شخصیت برد؛ یک بازی سرد و بدون نشانه گذاری.
شخصیت ها
نه تنها سریال های شبکه خانگی که در آنها مسئله «عرضه و تقاضا» مهم است که در مجموعه های تلویزیونی، آن دسته موفق هستند که از شخصیت های قوی، جذاب و خاص بهره ببرند. در بازار خانگی چند شخصیت سراغ داریم که موفقیت سریال ها را تضمین کرده اند. نمونه متاخرش شخصیت پیمان در سریال «عاشقانه». بهروز شعیبی این کاراکتر را عینا برداشته و در سریال اضافه کرده. از قضا نقش مقابل او باز هم بهاره کیان افشار است. این تمهید نه تنها تا الان جواب نداده که پاشنه آشیل «گلشیفته» هم شده.
شعیبی نمی توانست شخصیتی یونیک طراحی کند؟ غیر از این دو کاراکتر، بقیه شناسنامه و هویت خود را دارند. از جمله شخصیت گلشیفته (مهناز افشار) که با اکت و گفتارش به راحتی می توان متوجه جایگاه و پایگاه اجتماعی او شد بدون آن که بخواهد جایگاه خود را به زبان آورد. نوع حرف زدن، نگاه کردن، چادر پوشیدن و… نشان از خاستگاه فکری و اجتماعی شخصیت دارد. همین تعریف برای شخصیت سیامک انصاری، نازنین بیاتی و مهدی هاشمی هم قابل تعمیم است.
سابقه کارگردان
بهروز شعیبی سه فیلم سینمایی ساخته و «گلشیفته» دومین تجربه اش در سریال سازی است. او پیش از این سریال «پرده نشین» را کارگردانی کرده بود که سال ۹۳ روی آنتن رفت و با استقبال بیننده ها مواجه شد. این سریال در نظرسنجی اخیر جشنواره جام جم جزو ۹ سریال منتخب مردم بود. «پرده نشین» تصویری متفاوت از روحانیت نشان داد و سعی کرد از کلیشه ها پرهیز کند. شعیبی تا پیش از این تجربه کمدی سازی نداشته و البته «گلشیفته» را نمی توان یک کمدی تمام عیار محسوب کرد.
این سریال براساس اتفاقات روز جامعه شکل گرفته و رگه هایی از کمدی هم دارد. اگر با این نگاه به تماشای سریال بنشینیم با اثری سرگرم کننده مواجهیم که قصه اش را با ریتم مناسب تعریف می کند. با گذشت دو قسمت از سریال «گلشیفته» این مسئله محرز شده که نقاط قوت آن بر ضعفش می چربد و براساس نشانه ها می تواند به جذاب تر شدن آن در قسمت های آینده امید داشت. به شرط آن که شعیبی ضعف هایی مثل برخی شخصیت پردازی ها را برطرف کرده باشد.
منبع : روزنامه هفت صبح