اخبارسینمای ایراننقدنقد و یادداشتهمه مطالب

تگزاس: یک تهرانی در سرزمین نیویورک

نقد فیلم تگزاس

سایت تحلیلی خبری فیلمروز : هوشنگ، فرزند میرزا (رضا ارحام صدر)، که از زادگاهش اصفهان برای ادامه ی تحصیل به نیویورک رفته، به دام گروهی اوباش می افتد و هزینه ی تحصیلی اش بر باد می رود. نامزد او سوزان (روتا پانز) درصدد فرصتی است تا هوشنگ را از وضعی که در آن گرفتار آمده برهاند. هوشنگ برای رفع گرفتاری های خود طی نامه ای بیست هزار دلار از پدر مطالبه می کند و میرزا، که به تنگ آمده، فرزند دیگرش احمد (نصرت الله وحدت) را با پول درخواستی به نیویورک می فرستد. سوزان به پیشواز احمد می رود و موضوع را با او درمیان می گذارد. چمدان احمد توسط اوباشی که هوشنگ را گرفتار کرده اند، در فرودگاه، به سرقت می رود. احمد به کمک سوزان درصدد نجات برادرش و یافتن سارقان و چمدان برمی آید و سرانجام موفق می شود با تنبیه سارقان به چمدان دست یابد و همراه هوشنگ و نامزدش سوزان به ایران بازگردد.

پوستر فیلم تگزاس

خلاصه داستان فوق مربوط به یکی از مشهورترین فیلمفارسیهای تاریخ سینمای ایران است .” یک اصفهانی در نیویورک” به کارگردانی شاءالله ناظریان و نویسندگی اسدالله سلیمانی فر در سال ۱۳۵۱ برای مخاطبان تشنه تماشای زنان بلوند و برهنگی در کاباره ، به نیویورک رفته تا تصاویر رنگی و جذابی را برای مخاطبانش مخابره نماید .درزمانه ای که کوچه و خیابانهای تهران برای سینمای تجاری آن روزها تکراری  و نابسنده می نمود ، یک اصفهانی در نیویورک و ” گلنسا در پاریس” هم راستا با نامشان ،که آدرس جایی خارج از ایران را به مخاطب میدهد ، فرمولی جدید  را  با اتکا به  نمایش لوکیشن های  رنگارنگ خارج از کشور و تماشای زنان مو بلوند بعنوان نمونه ای دیگر از فیلمفارسی ارائه کردند که پیروانشان در سالهای اخیر نیز با تکرار همان فرمول قدیمی چهل سال و اندی پیش ، به تولید ” من سالوادور نیستم ” و ” تگزاس” مشغول شوند .کافی است یکبار دیگر خلاصه داستان فیلم ” یک اصفهانی در نیویورک” محصول سال پنجاه و یک را بخوانید تا به شباهتهای عجیب آن ( از لحاظ مضمون، داستان و شخصیتها) با تگزاس نمایش داده شده در سال نود و هفت  پی ببرید .مثل این است که فرمولاسیون تولید فیلمفارسی بدون هیچ گونه نوآوری خاصی همچنان مشغول رونویسی از نسخه های قدیمی  چهل و شش سال قبل از خود است .عناصر ثابت و تکرار شونده ای چون : مشکلات مالی در کشوری غریب، همراهی یک زن فقیر خارجی  مو بلوند  با یکی از شخصیتهای ساده دل و صادق ایرانی ، اراذل و او باش مزاحم که زندگی عاشقانه زوج را تهدید میکند و در نهایت به سزای اعمال خود می رسند ، رقص و ترانه خوانی، ایرانیهایی که در غربت هوای همدیگر را دارند و  گزینه نهایی تصمیم  بازگشت به وطن  به نشانه پیوند زن جذاب آمریکایی و مرد با غیرت ایرانی .

عناصر فوق نشان میدهد از شالله ناظریان تا مسعود اطیابی ، از اسدالله سلیمانی فر تا بابک کایدان و از سال پنجاه و یک تا نود و هفت ، سینمای ایران نه یک مسیر مستقیم و رو به جلو که یک حرکت دورانی و دایره وار  شبیه  دوری باطل را حول محور خود پیموده که نتیجه اش بقای فیلمفارسی با مولفه های همیشگی آن است .

 

نوشته : کمال پورکاوه

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا