مهد کودک اقای پور احمد یا وقتی فیلمسازان قدیمی با موی سپیدشان باج خواهی می کنند
سایت تحلیلی خبری فیلمروز: جشنواره فیلم فجر بیشتر از آن که به یک فستیوال معتبر برای نمایش فیلم های جدید سینمای ایران شبیه باشد ، به یک نوع دورهمی دسته جمعی و مفرح می ماند که قرار است کارناوال شادی خود را از پایتخت آغاز و در شهرهای بزرگ این مرز و بوم هم به چرخش درآورد. برگزاری جشنواره آن هم به شکل همزمان در چند نقطه کشور ، به شکل یک کارناوال شادی از آن دست اتفاق های عجیب و شگفت آوری که سالها است به سنت برگزاری چنین مراسمی تبدیل شده و طبیعتا معیارهای برگزاری باری به هر جهت آن از شان و اعتبار این جشنواره در مجامع بین المللی کاسته است.نکته جالب اینکه در این دور همی دسته جمعی ،اغلب شرکت کنندگان از فیلمساز گرفته تا منتقد و تماشاگر عادی ، با اشاره به ضعف های برگزاری ، به طور همزمان هم نقش اپوزیسیون را بازی می کنند و هم نقش حامی آن را .فیلمساز و بازیگر قدیمی ما از یک طرف اعتبار جشنواره فجر را ناچیز می داند و از طرف دیگر برای حضور فیلم خودش در جشنواره مصاحبه میکند و داوران و هیات انتخاب را به جهت گیریهای خاص متهم می سازد. البته در این میان هر چقدر ریخت و پاش و سر و صدای فیلمساز بلندتر و تندتر باشد، موج تبلیغات کنجکاوی برانگیز هم برای دیدن اثر او بیشتر می شود.
مظلوم نمایی از طریق تئوری داد و فریاد رسانه ای :
از زمان داد و فریادهای مسعود ده نمکی در اختتامیه جشنواره فیلم فجر هنگام اکران اولین ساخته اش ، تا فریاد های غضب آلود ابراهیم حاتمی کیا در جشنواره سال پیش، فضای تبلیغاتی سینمای ایران همواره به این جنجال های رسانه ای روی خوش نشان داده و از آن استقبال کرده است.برای فیلمسازی که خودش را در انتهای کارناوال به حرکت درآمده فجر میبیند ،جنجال رسانه ای و مظلوم نمایی با اتکا به داد و فریاد می تواند اسباب انتقال او را به ابتدای صف کارناوال فراهم آورد.رویه ای که در آغاز به کار جشنواره سی و هفتم با مصاحبه رسانه ای علیرضا داوود نژاد مبنی بر اینکه هیات انتخاب احتمالا به گوشی همراه او زنگ نزده کلید خورد و تا این لحظه با کیومرث پور احمد برای تعیین ساعت نامناسب اکران فیلمش در سالن هنرمندان ادامه پیدا کرده است.
برای واکاوی این اعتراض اخیر ،بیایید یکبار دیگر صحبت های کیومرث پور احمد را مرور نماییم: “مهمترین وجه جشنواره فیلم فجر برای من این است که مردم، منتقدان و سینماگران فیلم من را ببینند و نظرات خود را درباره فیلم بیان کنند. در چنین شرایطی سانس نمایش «تیغ و ترمه» در پردیس «چارسو» که قرار است برای هنرمندان و منتقدان به نمایش گذاشته شود، ساعت ۲۱ شب در تاریخ ۲۲ بهمن در نظر گرفته شده است. در واقع نمایش این فیلم درست زمانی است که ۳ ساعت از آغاز مراسم اختتامیه این دوره از جشنواره فیلم فجر هم گذشته است.”
احتمالا فیلمساز کهنه کار ما گمان کرده با تمرکز بر روی زمان اکران فیلم که همان ساعت ۹ شب روز ۲۲ بهمن است می تواند نظرها را به سمت خود جلب کرده و برنامه تبلیغاتی مورد نظر را برای فیلم جدید خود پیش ببرد. اما با کمی دقت می توان پرده تنگ چشمی را کنار زد و با واقعیت مهم تری روبرو شد : اگر دغدغه جناب پوراحمد دیده شدن فیلم توسط مردم و منتقدان است باید به اطلاع ایشان برسانیم که بهتر است دست از نگرانی بردارند و به جدول اکران فیلم در سالن رسانه ها که اکثر منتقدین و خبرنگاران در پردیس سینمایی ملت با فراغ بال و به آسودگی مشغول دیدن آثار حاضر در جشنواره هستند نگاهی بیندازد تا یکی از بهترین سانس های اکران، آن هم در روز دوم جشنواره را مربوط به فیلم خود بیایند . درست است که اکران فیلم ها در سالن رسانه بر اساس قرعه کشی انتخاب شده است اما اگر دغدغه فیلمساز ما دیده شدن اثری که ساخته است باشد، به این ترتیب نگرانی چندانی از بابت اهالی رسانه نخواهد داشت. اکران مردمی فیلم “تیغ و ترمه” هم که درست همانند دیگر آثار حاضر در جشنواره در برنامه نمایش فیلم ها با رعایت عدالت امده است. می ماند سالن چارسو که عمدتا محل نمایش فیلم ها برای هنرمندان و فیلمسازانی است که عمدتا همکاران و دوستان خود اقای پور احمد هستند. درست است که در روز اختتامیه جشنواره کمتر کسی شوق دیدن فیلمی در سالن سینما را پیدا می کند( که این هم از بد سلیقگی برگزاری چنین کارناوال هایی است ) اما به نظر می رسد تا روز اختتامیه همه فیلم ها به حد کفایت دیده شده و در صورت استقبال مردمی، (با سانس های فوق العاده ای که به فیلم اختصاص می یابد)، بر سر زبانها نیز افتاده و بازخورد مورد نظر فیلمساز به شکل اولیه حاصل شده است.اینکه همکاران جناب پور احمد موفق به دیدن اثر ایشان شوند بسیار خوب است ، اما برای فیلمسازان اجتماعی ما که مدام دغدغه واژه ای به نام ” مردم ” را در سر می پرورانند، اکران مردمی و رسانه ای حتما محل مناسب تری نسبت به سالن هنرمندان برای ارتباط با مخاطبان اصلی آنان است.
ذکر این جمله که : “اگر نورچشمی بودم جسارت چنین برخوردی نداشتند.” از آن دست حکایت هایی است که از اوضاع اسفبار سینمای ایران و برگزاری چنین جشنی حکایت می کند . سینمایی که فیلمساز با اشاره به موی سپید خود و تعداد فیلم هایی که ساخته است ،می کوشد به جایگاهی بهتر برای دیده شدن در این کارناوال دست یابد، از نوعی بیماری رنج می برد که ظاهرا همه در ایجاد آن سهیم هستند.
سوال این است : اگر زمان اکران فیلم کیومرث پور احمد را در سالن چارسو ، با زمان نمایش یکی از فیلم های بخش نگاه نو ، که ساخته یک فیلمساز فیلم اولی است عوض کنیم ، آنگاه این فیلمساز جوان چه باید بگوید : آیا او هم باید مصاحبه کند و جنجال تبلیغاتی به راه بیندازد که این جشنواره به جوانها اهمیت نمیدهد ؟صفی یزدانیان که فیلمش در ساعت شش و نیم بعد اظهر همان روز ، درست در زمان اختتامیه جشنواره اکران می شود هم باید بلوا به راه اندازد؟ خوشبختانه این روزها آنقدر مراسم اکران خصوصی فیلم ها به بهانه های مختلف برگزار می شود که همکاران و رفقای آقای پور احمد هم دیر یا زود موفق به دیدن اثر ایشان شوند و هنر نمایی ایشان از نظرها غافل نماند.
به نظر می رسد در این وضعیت ویژه که جشنواره فیلم فجر،بی اعتنا به معیارهای جهان ،راه خودش را در این سی وهفت سال می رود، سینمای ایران بهتر است به جای اتکا به تئوری داد و فریاد، به راه حل های بهتر و نوین تری برای تبلیغ اثر خود فکر کند.
نوشته : کمال پورکاوه