سینمای ایراننقد و یادداشتهمه مطالب

بازیهای ژورنالیستی و تعیین پولسازترین بازیگر ایرانی

سایت تحلیلی خبری فیلمروز: چگونه یک اسم می تواند با اتکا به نام، اعتبار و محبوبیت خود تضمینی برای پولساز بودن یک پروژه باشد ؟ در عمده خبرهای این روزهای رسانه های سینمایی که تمرکز کلی خود را در شبکه های اجتماعی و فضای اینستاگرام گذاشته اند، به اسامی مختلفی چون جواد عزتی، رضا عطاران و … بر میخوریم که طبق بررسی رسانه مورد نظر ، عنوان پولسازترین بازیگر سال در ایران را با خود یدک میکشند. بررسی هایی که بیشتر از اینکه مبنای دقیق و پژوهش محوری داشته باشند، تنها با نگاهی گذرا به میزان آمار بلیت های فروخته شده در سایت سینما تیکت به دست آمده و به جای ریشه یابی دقیق و زیر بنایی و با نادیده گرفتن عوامل مختلفی که در صنعت سینما تاثیر گذار هستند، تنها عامل پولساز بودن یک پروژه سینمایی را بازیگر نقش اول مرد و زن آن می داند.

رویکرد ساده لوحانه اما خطرناکی که به راحتی می تواند هزینه های تولید در سینمای ایران را که همواره نیمی از بودجه اش را صرف دستمزد بازیگرانش کرده است  دستخوش تغییرات سرسام آور نماید.به نظر می رسد ظهور ادبیاتی چون ”  میلیاردی شد ” و ” رکورد فروش افتتاحیه شکسته شد” و … که با کپی برداری از نظام استودیویی هالیوود و توسط روابط عمومی پروژه های سینمایی به رسانه ها ارائه می شود، در نهایت قرار است به نفع بازیگرانی تمام شود که با اتکا به فضای تبلیغاتی رسانه ها ، پای میز قرارداد با تهیه کننده اثر تولیدی بعدی نشسته اند. شاید بررسی ای هر چند کوچک بتواند کمی ما را با فضای مسمومی که خود رسانه ها نقش به سزایی در تولید آن دارند آشنا تر سازد.

جذابیت کلیشه همیشگی:

به پرسش ابتدایی بر می گردیم : چگونه یک اسم می تواند با اتکا به نام، اعتبار و محبوبیت خود تضمینی برای پولساز بودن یک پروژه باشد ؟شاید پاسخ یهتر و عینی تر را بتوان در دنیای کسب و کار پیدا کرد جایی که کیفیت برندهایی چون کوکا کولا، آدیداس و بی ام دبلیو توانسته است در حوزه های مختلفی چون مواد غذایی، پوشاک و خودرو همواره و در همه سالها پیشرو و پر فروش باشد.علت استقبال مردم و پر فروش بودن محصولات این چنینی ، بیشتر از همه بر تصوری استوار است که مخاطب از کیفیت آن کالا در ذهن دارد. کیفیتی که هنگام روبرو شدن با آن محصول نیز تصورات ذهنی ما را تایید کرده و منجر به رضایت می شود.انگار در دنیای کسب و کار مشتریان  آن چنان تمایل  و کششی به کلیشه های ذهنی از خود نشان می دهند که هر گونه احساس متفاوت بودن و غافلگیری ناشی از آن را پس می زنند.اما چیزی که هنر و به خصوص سینما را به عنصری فریبنده و جادویی تبدیل کرده است نه کلیشه های رایج که احساس ناب غافلگیری و رودست هایی است که فیلمساز به ذهنیات از پیش تعیین شده مخاطب می زند.

بازیهای ژورنالیستی و تعیین پولسازترین بازیگر ایرانی
نمونه ای از بازی های رسانه ای و آدرس های غلطی که فروش فیلم را به بازیگری خاص نسبت می دهد

 

این جا است که تیپ همیشگی و کلیشه ای فردین که بسیاری را در دهه چهل به سینماها می کشاند و ستاره پولساز آن روزها به شمار می آمد ، در دهه پنجاه آنچنان کسالت بار به نظر می رسید که به راحتی قافیه را به فرزان دلجو و عشق های نوجوانانه اش می بازد.با مرور ظهور و افول ستاره هایی چون جمشید هاشم پور در دهه شصت، بیژن امکانیان ،ابوالفضل پورعرب و نیکی کریمی و بازیگران امروزه، به راحتی می توان به این نتیجه ساده رسید که تیپ های همیشگی و کلیشه های رایج در قامت یک بازیگر شاخص  برعکس برندهای مطرح کسب و کار ،تنها می تواند برای مدت زمان خاص و محدودی به حیات و حضور خود ادامه داده و عنوان پولساز را با خود یدک بکشند.اعطای عنوان پولساز برای یک بازیگر آن هم در مختصات سینمای ایران که همچنان کلیشه های همیشگی و جواب پس داده را برای بازیگرانش پیشنهاد میدهد بر خلاف تصور عمومی که از یک برند پولساز در ذهن رایج است،  نه تنها عمر چندان درازی پیدا نمی کند  که حتی در برخی موارد انتظار مورد نظر را نیز برآورده نمی سازد.

دوستان رسانه ای مدعی پولساز بودن بازیگران، در برابر  محمدرضا گلزار و فیلمی چون مادر قلب اتمی ، جواد عزتی و فیلمهایی چون پارادایس و خرگیوش و رضا عطاران و فیلمی چون خانم یایا سکوت کرده و  سعی در نادیده گرفتن آثاری این چنین از ماشین های پولساز نامبرده نموده اند. در این میان تکلیف فروش فیلم هایی چون ” به وقت شام” و” لونه زنبور”   که ردپای بازیگر پولساز آنچنانی و مد نظر رسانه های مدعی در آنها وجود ندارد چیست؟ اگر بپذیریم که سینما هنر صنعتی جمعی است که همه اجزا و عناصر آن برای موفقیت یک پروژه سهم تاثیرگذاری دارند شاید بتوان ” نقش ” و حال هوای فیلمنامه را مهمترین عامل پولساز بودن آن پروژه دانست.فیلمنامه ای که بازیگر مورد نظر می تواند  با انتخاب صحیح خود و درکی که از نقش به دست می آورد، در آن بدرخشد و فیلم را به دروازه موفقیت و پولساز شدن نزدیکتر نماید. اگر بخواهیم آن طور که بسیاری از رسانه ها با نگاهی به فیلم های پر فروش ، بازیگران حاضر در فیلم ها را مسبب فروش بالای آن آثار به شمار می آورند پیش برویم ، آن گاه به سیاهه بلند بالایی از بازیگران فرعی اعم از شهره لرستانی ، محمد رضا شریفی نیا ، احمد پور مخبر ،لیندا کیانی و غیره بر میخوریم که به راحتی می توانند در کنار بازیگران نقش اولی چون مهناز افشار و گلزار و عطاران قد علم کنند و خود را تنها عامل موفقیت فیلم بنامند و برای پروژه های بعدی مبالغ بیشتری طلب کنند.

مصادره کردن اثری جمعی (که موفقیتش را مرهون تلاش تک تک اجزایش است) به یک بازیگر و نادیده گرفتن عناصری چون فیلمنامه ، کارگردانی و شرایط تولید، تنها از نشناختن ذات سینما نشات می گیرد.تلاشی که در سایه تبلیغات پر حجم و مکرر رسانه ای می تواند به راحتی هزینه های تولید را در این سینما افزایش داده و در غیاب نظام استودیویی، حاکمیت بازیگران را بر سینما و گیشه فراهم آورد.

 

نوشته : کمال پورکاوه

 

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا